دنا: سلام من دنا هستم
رها: من هم رها هستم و سلام
دنا و رها با هم: شما دارین به پادکست چی؟کجا؟چرا؟ گوش میکنین.
{موسیقی}
دنا: بچهها پادکست امروز ما با همهی پادکستهای قبلیمون فرق میکنه.
رها: امروز قراره یک کار خیلی خیلی جدید و بامزه انجام بدیم.
دنا: و برای انجام اون کار تنها هم نیستیم.
رها: بچهها بزرگها ما اینجا در استودیو دوتا مهمون خیلی عزیز و مهم داریم.
دنا: مهمونهایی که همهتون می شناسینشون و نیاز به معرفی ندارن.
رها: ولی حالا ما ازشون میخوایم که خودشون رو معرفی کنن چون خیلی باحال میشه.
آقای پی: من آقای پی هستم. کنجکاوترین آفتابپرست دنیا.
گروهبان ویزبی: و من هم گروهبان ویزبی هستم از گاردتکاوران ویژهی ملکه که البته به زودی قراره دوباره ستوان بشم.
آقای پی: خب دنا و رها قسمت امروز چه فرقی با قسمتهای دیگه داره؟
گروهبان: آره بگین ببینم چه فرقی میکنه.
رها: این اولین قسمت از مجموعه قسمتهای جدید پادکست چی؟کجا؟چرا؟ است.
دنا: ما قرار نیست توی این قسمتها فقط یه سوال باحال داشته باشیم. به جاش:
دنا و رها با هم: به اولین سوالبازی پادکست چی؟کجا؟چرا؟ خوش اومدین
{موسیقی}
آقای پی: آخجون بازی. من عاشق بازیام. خب بگین ببینم چطوریه این بازیتون.
رها: اول از همه باید باید دو تا تیم بشیم.
دنا: ما تصمیم گرفتیم که من و رها توی یک تیم نباشیم. برای همین شما هر کدومتون میتونین یکی از ما رو انتخاب کنین با هم همتیمی بشیم.
{پچپچ آقای پی و گروهبان ویزبی}
آقای پی: خب ما انتخاب کردیم.
ویزبی: رها تو تو تیم منی.
آقای پی: دنا تو هم توی تیم منی.
رها: آخجون. برگزارکننده بازی داناباته.
دنا: هی دانابات توضیح بده ببینیم بازی چطوریه؟
دانابات: بازی سه مرحله داره. مرحلهی اول مرحلهی سوالهای فشنگیه.
ویزبی: سوالهای فشنگی؟
دانابات: بله. من اینجا یک عالمه سوال دارم که شما باید تند و سریع جواب بدید.
آقای پی: خیلی خوب باشه. چقدر وقت داریم.
دانابات: تا وقتی که خودتون بخواین.
رها: یعنی چی دانابات؟ یعنی تا همیشه وقت داریم؟
دنا: اینجوری که نمیشه.
دانابات: نه. تا همیشه وقت ندارید. توی هر تیم یکی داوطلب میشه که یه پاش و دوتا دستهاش رو بگیره بالا. تا وقتی بتونه تحمل کنه شما وقت دارید که جواب بدید.
دنا: آهان. حالا فهمیدم. اینجوری جالب شد. اونوقت اونی که دست و پاهاش بالاست هم میتونه حرف بزنه؟
دانابات: بله میتونه. خب از تیم دناپی شروع میکنم. کی دست و پاش رو میگیره بالا.
آقای پی: ببین دنا من آفتابپرستم اگه دوتاپا و یه دستم رو بالا بگیرم می خورم زمین.
دنا: آره آره. راست میگی. تازه تو مسیول سوالهای یهویی بچهها هم هستی حتما خیلی خوب میتونی جواب این سوالها رو بدی. من میرم وای میستم. دانابات من وای میایستم.
دانابات: با شمارش من یک دو سه
آقای پی: دنا مراقب باش نیفتی. اولین سوال لطفا.
یونا علیدادی: چطوری کوسهها آب میکنن تو آب ششون.
آقای پی: هان؟ چطوری بود؟ من اینو شنیده بودم یه جایی.
دنا با سختی: آقای پی اون قسمت کوسهها رو یادته. کوسهها باید شنا کنند.
آقای پی: آهان. آره کوسهها شنا میکنن تا آب بره توی آبششهاشون.
دانابات: آفرین. سوال بعدی.
نیروانا: اولین کسی که آدامس رو درست کرده بود کی بود؟
آقای پی: آهان یه قسمت هم دربارهی آدامس داشتیم. همون موقع که ویزبی زبون من رو چسبوند به پنجره.
دنا: بدو آقای پی دارم میافتم.
آقای پی: اسمش نوک زبونمه.
دنا: ویلیام یه چیزی بود.
آقای پی: آهان آره آره ویلیام رایلی.
{صدای افتادن}
دانابات: آفرین این رو هم درست گفتین ولی چون افتادین دیگه این قسمت برای شما تموم شد. حالا نوبت تیم رهازبیه.
رها: رهازبی چه بامزه.
دانابات: کدومتون میایسته؟
ویزبی یواشکی: میگم رها من بال دارم میگم من وایسم هر موقع داشتم میافتادم بال میزنم.
رها: هان؟
دنا: نخیر نخیر این تقلبه. نمیشه بال بزنی.
ویزبی: ا شنیدی؟
دانابات: چون ویزبی میخواست تقلب کنه نمیتونه وایسه. باید رها بایسته.
آقای پی: دنا دنا تقلقل یعنی چی؟
دنا: تقلب آقای پی. همون جر زدن میشه.
آقای پی: آهان. بله ویزبی نباید وایسه تقلقل میکنه.
ویزبی: تقلب آقای پی. باشه من جواب میدم. رها بیا تو وایسا.
رها: باشه. من وای میایستم.
دانابات: شمارش من شروع میشه. سوال اول از کیانه از شیراز. یک دو سه.
کیان: رنگینکمون چند رنگه.
ویزبی: رنگین کمون هفت رنگه. قرمز، سبز، آبی، زرد، نارنجی و بنفش.
آقای پی: اینکه ۶ تا شد.
رها: هفتمیش نیلیه.
دانابات: درست گفتین. سوال بعدی.
ابراهیم: شهد گل چیه؟
ویزبی: شهد گل یه مایهی شیرین و خوشمزهاست که گلها درست میکنند. ما زنبورها هم چون دوستش داری میریم میخوریمش و باهاش عسل درست میکنیم. گلها اینا رو درست میکنن میدن به ما ما هم در عوض گردهی گلها رو براشون جابجا میکنیم.
رها: ویزبی ویزبی.
{صدای تق}
رها: آخ افتادم.
دانابات: خب این قسمت تموم شد
ویزبی: ابراهیم اگه اون قسمت قصهی عاشقانهی گلها رو گوش بدی اونجا کامل قصهاش رو برات گفتم.
رها: ویزبی تموم شد بابا.
ویزبی: ا تموم شد. خب ما دوتا سوال جواب دادیم؟
دانابات: هر تیم تونست به ۲ تا سوال جواب بده. برای همین فعلا امتیازها ۲ به ۲ مساویه. میریم به مرحلهی بعدی.
{موسیقی}
دنا: شما دارین
رها: به پادکست
دنا و رها با هم: چی؟کجا؟چرا؟ گوش میکنین.
{موسیقی}
دانابات: خب مرحلهی دوم شروع شد. در این مرحله من به یک نفر از هر تیم یک کلمه میگم. کسی که جواب رو میدونه باید برای هم تیمیاش توضیح بده تا هم تیمی بتونه جواب رو پیدا کنه. این مرحله هم دو امتیاز داره.
ویزبی: خب این کلمه رو از کجا مییاری؟
دانابات: از قسمتهای قبلی چی؟کجا؟چرا؟
رها: آهان. من فهمیدم. بریم
دانابات: از تیم رهازبی کی مییاد؟
رها: من مییام.
دانابات: خب بیا کلمه رو روی مانیتور من بخون.
رها: ببینم. ها ممممم. آهان. فهمیدم. فهمیدم.
دانابات: رها تو با شمارش من ۱ دقیقه وقت داری که برای ویزبی توضیح بدی. یادت باشه اصلا نباید کلمهی جواب رو بگی.
رها: یادمه. من آمادهام.
دانابات: آماده یک دو سه.
رها: ببین یه قسمت ما بود. راجع به یه موجودات افسانهای خیلی خوشگل و دوستداشتنی بود. اون موجودات اسمشون چی بود.
ویزبی: کرگدن.
دنا: نه نه. کرگدن هم داشت. کلی حیوون دیگه هم داشت. ولی یه حیوون افسانهای بود. یه حیوونی که ۴ تا پا داشت. یه چیز نوکتیزی هم روی سرش بود.
ویزبی: کرگدن دیگه ۴ تا پا داره شاخ هم داره.
رها: آره کرگدن هم همین شکلیه. ولی جواب کرگدن نیست. بابا یادته تلفنی زنگ زدیم با آقای مارکوپولو صحبت کردیم. اون میگفت این موجود افسانهای رو دیده ولی چیزی که تعریف کرد شبیه کرگدن بود.
دانابات: ۱۰ ثانیه
ویزبی: آهان آهان. نوک زبونم. چیز چیز unicorn
رها: آفرین آفرین اسب تکشاخ. درست گفتی.
ویزبی: هورا. درست گفتیم. بزن قدش
{صدای دست}
رها: هورااا
ویزبی: ویز ویز میکنیم آخ جون و آخ جون. جوابا رو میدیم آخ جون آخ جون.
دنا: دانابات. نوبت ماست. نوبت ماست. نوبت ماست
دانابات: بله نوبت تیم دناپیه. کی میاد؟
دنا: من مییام دانابات. نشونم بده ببینم این کلمه چیه؟ آهان فهمیدم
دانابات: با شمارش من یک دقیقه شروع می شه. یک دو سه.
{صدای تایمر}
دنا: خب این موجود..
آقای پی: اژدها.
دنا: نه نه. این موجودات گنده…
آقای پی: اژدهاها.
دنا: میگم نه آقای پی گوش بده. موجودات گنده خیلی بزرگ قدیمی.
آقای پی: حتما آتش هم از دهنشون مییاد. اژدهاهاها.
دنا: میگم اژدها نیست. آتش هم از دهنش بیرون نمییاد. خیلیها فکر میکنند که این موجودات منقرض شدن ولی هنوز کلی از اونها روی زمین هستند.
آقای پی: آهان اژدهاهای چینی. مهربون هم هستن.
دنا: آقای دی اصلا ربطی به اژدها نداره.
آقای پی: آخه یه قسمت داریم که دربارهی اژدهاها بود.
دنا: آره ولی اون قسمتی که جواب سوال ما توشه مال قبل از وقتیه که با تو دوست شدیم.
دانابات: ۱۰ ثانیه.
دنا: بابا موجودات گندهای که دانشمندا فسیلهاشون پیدا کردن. از خیلی وقت قبل از آدمها زندگی میکردن. خیلیهاشون منقرض شدن. ولی هنوز هم بعضیهاشون هستن.
آقای پی: ممممممم
دانابات: وقت تمام شد.
آقای پی: کرگدن.
دانابات: هم وقت تمام شده بود. و هم جواب درست ندادی. جواب دایناسور بود.
آقای پی: مگه هنوز دایناسور داریم روی زمین.
دنا: بله. دانشمندان فکر میکنند خیلی از پرندهها از نسل دایناسورهای پرنده هستند.
آقای پی: ولی اژدها.
دنا: اژدها چیه هی میگی؟
دانابات: از این مرحله تیم دناپی امتیازی نمیگیره. در مجموع تا اینجا تیم دناپی ۲ امتیاز و تیم رهازبی ۴ امتیاز به دست آوردن. بریم برای مرحلهی بعدی.
{موسیقی}
دنا: شما دارین
رها: به پادکست
دنا و رها با هم: چی؟کجا؟چرا؟ گوش میکنین.
{موسیقی}
دانابات: به سومین و آخرین مرحلهی سوالبازی خوش اومدید. این مرحله ۳ امتیاز داره. سوالهای شما در جعبههاییه که توسط ناداوان طلسم شده.
ویزبی: ا ناداوان دیو؟ اون اینجا بوده.
دانابات: نه اینجا نبوده. ولی برای اجرای این قسمت از برنامه به ما کمک کرده.
آقای پی: چه عجیب. پس ناداوان بلده کمک هم بکنه.
دانابات: نه فقط از معما خوشش مییاد. سوالهای شما در جعبهها است و روی جعبهها یک چیستانه. شما اول باید اون چیستان رو حل کنید و اگر موفق شدید چیستان رو حل کنید سوال شنیده میشه. و بعد شما باید جواب سوال رو پیدا کنید.
دنا: خب اون معماها چی هستند؟
دانابات: یک مسیلهی ریاضی هستن.
رها: خب اگه نتونستیم ریاضی رو حل کنیم چی؟
دانابات: بعد از یک دقیقه به صورت خودکار سوال پخش میشه ولی شما یک امتیاز از دست میدید.
رها: آهان یعنی حل اون مسیله یک امتیاز داره جواب دادن به سوال هم دو امتیاز. روی هم ۳ امتیاز
دانابات: کاملا درست گفتی. خب این بار با گروه دناپی شروع میکنیم. این جعبه شماست. یک دقیقهی شما از همین الآن شروع شد.
{صدای تایمر}
دنا: بدو آقای پی. ببین روی جعبه چی نوشته.
آقای پی: نوشته ۳۷ منها ۱۵ به علاوه ۱۴
دنا: ۳۷ منها ۱۵ چند میشه.
آقای پی زیر لبی: ۷ منها ۵ میشه ۲ ۳ منها ۱ هم میشه. ۲. دوتا دو رو میذاریم کنار هم میشه. ۲۲.
دنا: آره آره. حالا ۲۲ رو با ۱۴ جمع کنیم.
آقای پی : آره آره میشه ۳۶
{آهنگ حل مسله}
دانابات: درست بود حالا سوال رو میشنویم.
جانا نوریان: سوالم اینه که اولین تلویزیون کی درست شده؟
دانابات: زمان شما از همین الآن شروع شد.
آقای پی: من چه میدونم کی درست شده. دنا تو میدونی.
دنا: نه منم نمیدونم. خب بیا سرچ کنیم. بذار بزنم تو گوشیم.
دنا با صدای آرام: تلویزیون کی اختراع شد؟
{صدای تایپ}
آقای پی: منم سرچ میکنم.
{صدای تایپ}
آقای پی با صدای یواش: تلویزیون کی اختراع شد؟
دنا: سال 1920 جیووانی کازلی اختراعش کرد.
آقای پی: سال ۱۹۲۵ جان لوگی برد اختراع کرد.
دانابات: جواب نهایی تون چیه؟
دنا: نگاه کن آقای پی اینجا نوشته توی سال ۱۹۲۰ جیووانی کازلی از ایتالیا یه چیزی اختراع کرده که تصویر و نقاشی رو از راه دور منتقل کرده.
آقای پی:آره درست میگی ولی نگاه کن نوشته تصویر ساده. تلویزیون به دستگاهی میگن که تصویر زنده رو منتقل کنه. مثلا من اینجوری ادا در بیارم. لا لا لا اون طرف تو توی یه دستگاهی ببینی من ادا در آوردم لا لا لا.
دنا: هان. آره راست میگی.
آقای پی: این کار رو جان لوگی برد انجام داده. نگاه کن. اینجا نوشته اون اولین نفری بوده که تونسته این کار رو بکنه.
دنا: موافقم. دانابات. جواب نهایی ما جان لوگی برده. اون تو سال ۱۹۲۵ تونست اولین تلویزیون رو اختراع کنه.
{آهنگ حل مسیله}
دانابات: شما درست گفتید و از این مرحله ۳ امتیاز کامل میگیرید. بنا بر این تا اینجا تیم دناپی ۵ امتیاز داره.
رها: گروهبان ویزبی حواست رو جمع کن که امتیاز کامل بیاریم. چون ما ۴ امتیاز داریم. اگه نتونیم جواب بدیم میبازیمها.
ویزبی: نترس ما حتما میبریم. ما رو برده فرض کن.
رها: از کجا میگی.
ویزبی: نگاه کن اونها ۵ امتیازن ما ۴ امتیاز.
رها: خب؟
ویزبی: ما حتی اگه نتونیم طلسم اول رو هم بشکونیم که یک امتیاز داره با همون ۲ امتیاز خود سوال برنده میشیم.
رها: ویزبی ولی…
ویزبی: من مطمئنم میبریم. نترس.
دانابات: تیم رهازپی آمادهاین.
ویزبی: بله.
دانابات: این جعبه شما و یک دقیقهی شما از همین الآن شروع شد.
{صدای تایمر}
رها: نوشته ۷۹ منها ۵۷ به اضافهی ۱۳.
ویزبی: من ریاضیم خوب نیست. خودت حلش کن.
رها: ا ویزبی کجا رفتی؟
ویزبی: من دسشوییم گرفت تا تو این رو حل کنی من برگشتم.
{صدای بال زدن}
رها: ای بابا. هم تیمی ما رو نگاه کن. خب ۷۰ منهای ۵۰ میشه ۲۰ ۹ هم منهای ۷ می۲ ۲۰ با دو میشه ۲۲ .حالا ۲۲ رو باید با ۱۳ جمع کنم. یعنی ۲۰ با ۱۰ می شه ۳۰ ۳و ۲ و هم می شه ۵ جمعش میشه ۳۵
دانابات: وقت تموم شد. و تو درست گفتی.
{آهنگ حل مسیله}
رها: ویزبی بیا بیا درست گفتم.
ویزبی: اومدم اومد. آفرین رها ولی اصلا مهم نبود. مهم این قسمته.
رها: ا ویزبی؟!
دانابات: خب بریم سوال رو بشنویم.
آریا راشدی:سلام دنا و رها سال نو مبارک چرا روی همهی داروخونهها عکس مار هست؟
دانابات: آریا این سوال رو در زمان عید نوروز فرستاده بود. رها و گروهبان ویزبی زمان شما از همین الآن شروع شد.
{صدای تایمر}
رها: ویزبی تو میدونی چرا روی داروخونهها عکس مار هست؟
ویزبی: حتما چون آدمهای بیمار میرن توش.
رها: خب چه ربطی داره؟
ویزبی : خب آدمهای بیمار میرن توش به اونها مار میدن میشن آدمهای بامار ها ها ها.
رها: ویزبی الآن وقت شوخیه مگه الآن وقتمون تموم میشه. بذار اصلا خودم سرچ کنم. چرا روی داروخانهها عکس مار هست؟
ویزبی: خب چی نوشته؟
رها: چندتا چیز نوشته. یکیاش نوشته توی یونان باستان یه کسی بوده مار داشته. یه چیز دیگه هم نوشته مردم روم به خاطر اینکه تو شهرشون خیلی مار وجود داشته طاعون نمیگرفتن. هم نوشته که دانشمندا از سم مار برای ساخت دارو استفاده میکنند.
دانابات: فقط ۱۰ ثانیه وقت باقی مانده. جواب نهایی رو بگید.
ویزبی: داروخانههای الآن که ربطی به یونان و روم قدیم نداره.
رها: ولی گروهبان….
ویزبی: به خاطر اینکه از سم مار دارو درست میکنند.
دانابات: وقت شما تمام شد.
{آهنگ باختن}
دانابات: جواب شما غلط بود. در اسطورههای یونانی اسکولاپ فرزند آپولو درمانکردن انسان رو از یک مار یاد گرفت. همینطور در روم باستان مار نماد سلامت بود چون به خانههایی که در آن مار وجود داشت موش که عامل انتقال طاعون بود واردنمیشد. برای همین مردم روم سعی میکردند که در خانه مار نگهدارند. برای همین مار به نماد سلامت تبدیل شد.
ویزبی: ولی آحه..
رها: ویزبی دیدی نتونستیم حل کنیم.
ویزبی با گریه: همهاش تقصیر منه من اگه نرفته بودم دسشویی اگه کمک کرده بودم توی پیدا کردن سوال ما حتما میبردیم.
رها: گریه نکن ویزبی. تو که نمیتونستی دسشویی نری. پیش مییاد. تازه این اصلا بازی بود برنده بازنده مهم نیست که.
دنا: آره گروهبان گریه نکن.
ویزبی: آخه تقصیر من بود که باختیم.
رها: نه تقصیر هیچکس نبود. یه موقعی ما تلاش میکنیم و موفق میشیم یه موقعی هم نمیشیم. بله اگه بتونیم با هم همکاری کنیم و مثل یه تیم عمل کنیم احتمال موفقیتمون بیشتر میشه. ولی باز هم ممکن بود که نتونیم جواب رو پیدا کنیم. تو سوال بازی بعدی بیشتر تلاش میکنیم.
آقای پی: گروهبان غصه نخور. مساوی شدیم بیا آخ جون بازی کنیم.
ویزبی: هه هه. آقای پی بزن قدش. یا به قول خودت hifive .
دانابات: نتیجهی اولین سوال بازی رو اعلام میکنیم. هر دو تیم ۵ امتیاز آوردن و مساوی شدن.
رها: خب بچهها این قسمت ما هم تموم شد. میگم ویزبی آقای پی حالا که اینجا هستین هر دو تون میتونین اسم بچهها رو بخونین.
{اسم بچهها}
دنا: بچهها ممنونیم که برای ما صداهاتون رو میفرستین. ما ایدهی پادکستهامون رو از شما میگیریم.
رها: شما همیشه میتونین برای ما صدا بفرستین. کافیه برین به سایت ما یعنی darwagkids.com و از اونجا صداهاتون رو بفرستین.
ویزبی: داروگ هم با دبلیوه.
آقای پی: تا قسمت بعد
دنا و رها با هم: مراقب سوالاتون باشید.