آب زمین از کحا می‌آید

آب از کجا می‌یاد؟

دنا: سلام من دنا هستم.

رها: من هم رها هستم و سلام.

دنا و رها: شما دارین به پادکست چی؟کجا؟چرا؟ گوش می‌کنین.

{موسیقی}

رها: دنا می‌دونستی امروز قراره کلی آب بازی کنیم؟

دنا: آب بازی؟ هنوز هوا برای آب بازی سرده‌ها، نکنه سرما بخوریم.

رها: شوخی کردم. منظورم اینه که امروز قراره پادکستمون درباره‌ی آب باشه. آخه بچه ها کلی سوال درباره‌ی آب برامون فرستادن.

دنا: آهان. حالا فهمیدم. آخ گفتی آب تشنه‌ام شد. بذار یه ذره آب بخورم.

{صدای آب خوردن}

دنا: حالا سوال‌ها چی هست.

{تق تق تق}

رها: الان می‌گم ولی اول بذار ببینیم کیه که در می‌زنه. بله بفرمایید داخل.

{تق تق تق}

رها: بفرمایید داخل در بازه.

{تق تق تق}

دنا: بذار من الان می‌رم ببینم کیه پشت در.

{صدای پا و باز شدن در}

دنا: بله بفرمایید. ا رها اینجا که کسی نیست.

{تق تق تق}

رها: ا بازم صدا در زدن اومد که. یعنی چی؟

دنا: شاید یکی داره می‌زنه به پنجره. بذار برم پشت پنجره رو ببینم.

{صدای پا}

دنا: ولی اینجا هم که کسی نیست. پس این صدا از کجا می‌یاد؟

{تق تق تق}

رها: انگار از همینجاهاست.

{تق تق تق}

دنا: انگار از روی میزه. ولی آخه روی میز جز میکروفون و لیوان آب من چیز دیگه‌ای نیست که.

{تق تق تق}

رها: از لیوانته دنا. نگاه کن. روی آب هم شبیه موج شده.

{تق تق تق}

دنا: ا ا ا . انگار یه چیزی داره می‌زنه به لیوان. می‌گم بیا دستگاه زوم رو روشن کنیم ببینیم چیه داره می‌زنه بهش.

رها: باشه، فکر خوبیه. ولی آخه… پادکست امروز چی؟

{تق تق تق}

دنا: با این صدای تق تق که نمی‌شه پادکست ضبط کرد. آهان یه فکری دارم. تویی که داری می‌زنی به لیوان من اگه صدامو می‌شنوی یه بار بزن به شیشه.

{تق}

دنا: رها پس می‌شنوه.

رها: ببین هرکی هستی ما اول باید صدای بچه‌ها رو بشنویم بعد بیایم زوم کنیم ببینیم تو کی هستی. اگه صدامو شنیدی و می‌تونی صبر کنی دو بار بزن به شیشه.

{تق تق}

رها: خب انگار موافقه. هی دانابات هستی؟ سوال‌های این قسمت چیه؟

{صدای بچه‌ها}

دنا: وای چه سوالای جالبی. بریم ببینیم سوال باحال این قسمت چیه؟

گوینده: این شما و این سوال باحال این برنامه:

دنا و رها با هم: آب از کجا می‌یاد؟

{موسیقی}

دنا: خب رها از کجا شروع کنیم؟

رها: بذار فکر کنم.

{تق تق تق}

دنا و رها: از لیوان آب روی میز .

رها: خب بذار دستگاه زوم رو روی لیوان تنظیم کنم. آهان. یک دو سه

{افکت زوم}

دنا: رها اینجا رو نگاه کلی موجود ریز اینجا هست.

قطره: ولی اونقدری هم نیست. اکثرشون موقعی که داشتم تصفیه می‌شدم از بین رفتن.

رها: این کی بود حرف زد؟ تو چیزی می‌بینی دنا؟

دنا: نه. پس کی بود. آهای کی بودی؟

قطره: شما خیلی زوم کردین. اگه یه ذره برین عقب‌تر من رو می‌بینین. الآن شما دارین تو شیکمم رو می‌بینین.

رها: هان؟ خب بذار یه ذره زوم رو ببرم عقب‌تر ببینیم تو کی هستی.

{صدای زوم}

قطره: سلام. من اینجام.

دنا: ا سلام. رها ایناهاشش.

رها: آره آره دیدمش. تو یه قطره‌ی آبی.

قطره: بینگو. بالاخره من رو دیدی. حالا دنا می‌شه منو بخوری؟

دنا: چی؟ بخورمت. آخه یجوری نیست؟

قطره: بابا تو همین  اول برنامه دوستمو خوردی. من و اون کل راه از اقیانوس تا اینجا رو با هم اومدیم. دوست‌ دارم باقی مسیر هم با هم باشیم.

رها: ولی آخه اگه بخوریمت ممکنه…

قطره:  ممکنه چی؟

رها: ممکنه …..

قطره: ممکنه جیش بشم؟

رها: آره. ایرادی نداره؟

قطره: اولا که ممکنه عرق بشم. یا حتی اگه شانس بیارم ممکنه آب دهن بشم. یا حتی اشک بشم. ولی راستش رو بخواین نه تنها بدم نمی‌یاد. خیلی هم خوشم می‌یاد. اکثر قطره‌ها شانس کمی دارن که خورده بشن و برن توی بدن یه آدم.

دنا: باشه اگر دوست داری من می‌خورمت ولی قبلش می‌گی چطوری از اقیانوس تا اینجا سفر کردی؟

قطره: ببین خیلی سفر جالبیه. هر دفعه هم فرق می‌کنه. من تا حالا این سفر رو هزاران بار رفتم. و هر دفعه هم از یه جای جدید سر در آوردم. من توی نهنگ بودم، توی عقرب بودم، توی خرس قطبی بودم و یه بار هم توی یه ملخ بودم. اما تا حالا تو آدم نبودم که خب این دفعه انگار قراره برم. غیر از این من بیابون دیدم، قطب دیدم، جنگل دیدم، تقریبا تمام کره‌ی زمین رو گشتم.

رها: چه باحال. حالا می‌گی سفرت چطوریه؟

قطره: ببین اگه بخوام همین سفر آخر رو بگم، اینجوری بود که یه روزی من تو اقیانوس بودم من رفتم روی آب که یه چرخی بزنم نور آفتاب رو که دیدم زرتی بخار شدم. بخار شدم و رفتم به آسمون. اونجا همین رفیقم که تو الآن خوردیش رو دیدم و یک دل نه صد دل عاشقش شدم. گفتم تا آخر مسیر باهاتم.

دنا: آخی چه قشنگ. خب بعد چی شد.

قطره: هیچی دیگه رفتیم با هم توی یه ابری. می‌چرخیدیم می‌پریدیم با هم بازی می‌کردیم که یه بادی اومد ما رو برد و برد. از رو کلی جنگل و صخره و اینا رد شدیم تا اینکه رسیدیم به یه کوهی. از کوه داشتیم می‌رفتیم بالا که…

رها: خب خب. بعدش چی شد.

قطره: هوا سرد شد. سرد سرد سرد. من و دوستم چون سردمون شده بود همدیگه رو بغل کردیم. تا اومدیم مایع بشیم یهویی برف شدیم با کله افتادیم روی قله‌ی کوه. همه‌ی قطره‌های دیگه هم همه مثل ما. دور تا دورمون سفید شد. ولی هوا اونقدر سرد بود که نمی‌تونستیم تکون بخوریم.

دنا: آخ آخ. اونوقت چی شد. چی کار کردین؟

قطره: صبر کردیم. صبر کردیم. صبر کردیم. تا اینکه هوا یه ذره گرم‌تر شد. من و دوستم که همدیگه رو بغل کرده بودیم یهویی با هم دوباره مایع شدیم. ولی  دیگه توی اقیانوس نبودیم که! روی کوه بودیم. مجبور شدیم سر بخوریم سر بخوریم. همه‌ی قطره‌های دیگه هم شروع کردن به سر خوردن. من و دوستم دست هم رو گرفته‌ بودیم که از هم دور نشیم. با هم افتادیم توی یه جوی آب کوچولو. قاطی یه عالمه قطره‌ی دیگه راه افتادیم به سمت پایین رودخونه.

رها: چه باحال. مثل یه سرسره‌ی گنده بوده. حتما خیلی کیف داده بهتون.

قطره: آره بد نبود. از این جوی کوچولو رفتیم توی یه بزرگ‌تر از اون توی یه بزرگ‌تر از اون توی یه رودخونه. از اون توی یه رودخونه‌ی بزرگتر همینجوری چند روز توی راه بودیم و داشتیم سر می‌خوردیم. سر راه هم هر چی رو می‌دیدیم می‌شستیم می‌ریختیم توی خودمون. باکتری‌ها ویروس‌ها حتی گاهی کرم‌های ریز هم پیدا می‌شدن. حاک شن همه چیز رو.     ولی توی همه‌ی این مدت من هیچوقت دست دوستمو ول نکردم.

دنا: آخی! خیلی خوبه که آدم دست دوستشو ول نکنه.

قطره: بعد رسیدیم یه جایی که اول من فکر کردم یه اقیانوسه. آخه میلیون‌ها میلیون قطره کنار هم روی هم جمع شده بودیم. دیگه سر نمی‌خوردیم. ولی بعد فهمیدم پشت یه سد آب گیر کردیم که آدم‌ها ساخته بودنش. یکی دو هفته‌ای اونجا بودیم تا اینکه یه روز من و دوستم که داشتیم می‌چرخیدیم بازی می‌کردیم یه لوله‌ی بزرگ‌آب پیدا کردیم و تصمیم گرفتیم بریم توش.

رها: خب لوله‌هه چی بود؟ از کجا در اومدین؟

قطره: توی لوله‌ تاریک بود ولی خیلی زود رسیدیم به یه استخر‌های بزرگی که آدم‌ها برای اینکه آب رو تصفیه کنن ساخته بودن . توی اون استخرها بیشترِ باکتری‌ها و ویروس‌ها از بین رفتن  و من و دوستم شفاف شفاف شدیم. بعد هم آدم‌ها ما رو فرستادن به لوله‌کشی‌های شهری. از یه سری لوله‌ی کوچولو رد شدیم تا رسیدیم به خونه‌ی شما. بعدش رو هم که خودتون بلدین. حالا هم، دنا تو دوستم رو خوردی. بی زحمت من رو هم بخور  که برم پیشش… تنها بمونه ممکنه غصه بخوره.

دنا: باشه باشه. الآن می‌خورمت. فقط قبلش می‌گی بعد از اینکه خوردمت دقیقا چی می‌شه؟

قطره: احتمالا یه کم اونجا هستیم، بعد که از بدنت خارج شدیم یه جوری خودمون رو می‌رسونیم به فاضلاب. اونوقت حالا ممکنه شما باز ما رو تصفیه کنین و بفرستین برای آبیاری های زمین‌ها‌تون. شایدم همینجوری ولم کنین توی دریا یا رودخونه. به هر حال من و دوستم دوباره بر می‌گردیم به دریا تا دوباره آفتاب ما رو بخار کنه. اونوقت دوباره ابر دو باره کوه دوباره رود و دوباره و دوباره و دوباره….

رها: اگه این سفر رو نمی‌رفتین چی می‌شد؟

قطره: هیچی احتمالا همه‌ی حیوون‌ها و آدم‌ها تشنه می‌موندن .

دنا: مثل من که الآن دوباره تشنه‌ام شد. خداحافظ قطره‌ی قشنگ.

{صدای آب خوردن}

{موسیقی}

دنا: شما دارین

رها: به پادکست

دنا و رها با هم: چی؟کجا؟چرا؟گوش می‌کنین.

{کشف بچه‌ها}

دنا: شما دارین

رها: به پادکست

دنا و رها با هم: چی؟کجا؟چرا؟گوش می‌کنین.

{موسیقی}

رها: بچه‌ها قصه‌ی سفر کردن آب خیلی باحال بود ولی من فکر کنم اگه ادامه‌ی پادکست رو گوش کنین حتما چیزهای شگفت‌انگیز دیگه‌ای هم درباره‌ی آب می‌شنوین.

دنا: بیاین اول ببینم این همه آب روی زمین از کجا اومده. هی دانابات تو می‌دونی؟

{افکت دانابات}

دانابات: دانشمندا دقیقا نمی‌دونن کل آب روی زمین از کجا آمده ولی احتمالا آب از طریق دنباله‌دارها به زمین اومده.

رها:  بچه‌ها دنباله‌دارها یا به انگلیسیcomet ها جرم‌های آسمانی هستن که از یخ و سنگ تشکیل شدن. دنباله‌دارها توی فضا حرکت می‌کنند و پشتشون یه خط نورانی شکل می‌گیره.

دانابات: آن‌ها وقتی از کنار خورشید رد می‌شن یخ درون هسته‌شون بخار می‌شه و شبیه یک خط نورانی پشتشون ادامه پیدا می‌کنه.

دنا: اگه آب روی زمین از دنباله‌دارها اومده پس تعداد خیلی خیلی زیادی دنباله‌دار لازمه که این همه آب توی اقیانوس‌ها جمع بشه.

رها: ولی این یه احتماله که دانشمندان می‌دن.

دنا: هی دانابات دنباله‌دارها از کجا می‌یان؟

{افکت دانابات}

دانابات: دانشمندان دو جا را شناسایی کرده‌اند که دنباله‌دار داره. اولی ابر اورت که در لبه‌ی منظومه‌ی شمسی قرار دارد. ابر اورت تشکیل شده از  حدود یک تریلیون دنباله‌دار یخی.

دنا: بچه‌ها یک تریلیون یعنی خیلیییییییییی. یعنی هزار میلیارد. واااااااااو. (یا هر صدای تعجبی که دوست دارید ) خب دانابات اون یکی‌ جایی که ممکنه‌ دنباله‌دارها باشن کجاست.

دانابات: جایی دور‌تر از نپتون که دانشمندان به آن کمربند کویپر می‌گویند. بیشتر دنباله‌دارهایی که ممکن است از روی زمین مشاهده شود از این جاها می‌آیند.

دنا: اووووه پس آبی که ما هر روز می‌خوریم یه سفر خیلی خیلی طولانی رو اومده. هم کلی راه از اقیانوس و دریا اومده تا رسیده به لیوان ما. هم شاید یه زمانی بیرون منظومه‌ی شمسی بوده و با یه دنباله‌دار سفر کرده و رسیده به زمین. خیلی جالبه. 

رها: حالا بریم ببینیم چرا اگه آب نبود ما و همه‌ی موجودات زنده نبودیم. چرا  هم ما و هم همه‌ی موجودات زنده برای اینکه بتونن زنده بمونن باید آب بخورن و ویژگی عجیب و غریب آب چیه؟

دنا: ولی رها.

رها: چی شده دنا چرا داری بالا و پایین می‌پری.

دنا: به نظرم زودتر خدافظی کنیم.

رها: ا دنا من همین الآن گفتم می‌خوام درباره‌ی ویژگی عجیب آب حرف بزنیم.

دنا: خب اون رو بذاریم برای قسمت بعدی. هان؟

رها: دنا انقدر بالا و پایین نپر. بگو ببینم چی شده.

دنا: وای دیگه نمی‌تونم. فکر کنم اون قطره‌ی آب و دوستش می‌خوان سفرشون رو ادامه بدن هی دارن تو دل من بالا و پایین می‌پرن. من رفتم دستشویی.

{صدای دویدن}

رها: آخ آخ. بدو بدو. بچه‌ها فکر کنم مجبوریم بقیه‌ی ماجرای آب رو بذاریم برای قسمت بعدی. فقط باید یه ذره صبر کنیم تا دنا بر گرده. آهان یه فکری. دانابات اسم دوستایی که برامون صدا فرستادن کجاست؟ بده من بخونمشون تا دنا بیاد.

دانابات: فهرست برای تو ایمیل شد.

رها: وای چقدر دوست  جدید داریم.

آرنیکا، سودا، سام و رهام یکتا، آرشا،طوبی، آوینا، هامون، مهرآسا قاجاری، ملورین ،ریانا، سهند، برنا شیخ موسی، کارن، هانا امامی، مهتا شاه‌بیک، کیان حایری، خورشید جلالی، امیرارسلان، حسیبا، سپهر، بامداد کریمی، فرنام، سپهر تقوی، الیسا رحیمی، سام فرهمند، ثنا ، هوراد کره‌بندی، علیار تقوی، روزبه شفقی، جانان آپرویز ، آفرین، باران عبدی، مهراد ، مهان سیاح، حنا،  لیلیان و نیاز افشاری ، مهنی سهرابی، باتیس جعفریان، رایان توتونی ،فرا ، کوشا حمیدپور، میران ، مهرسا، مهربد، دلسا علیئی، سامیار بخشوده، نیروانا، توماسین، لیانا ، رزانا، دیار فکوری، کیان و کارن مصری، شهرزاد منوچهری، آراز، نیکان، مانی قربانی، خورشید و دورنیکا، دوران، محمدابراهیم، آبان پورفرخ، نلی کریمی، رادین زارع، رادمهر، مهبد جاور، نگار قهرمان زاده، سامیار رحمانی،ستاره ، کوروش نعمتی، پریماه زارعی، یونا علیدادی، رمیسا، هامین شمشیری

بچه‌ها ممنونیم که برامون صداهاتون رو می‌فرستین. ما ایده‌ی پادکست‌هامون رو از شما می‌گیریم.

 

رها: بچه‌ها ممنونیم که برای ما صداتون رو می‌فرستین. ما ایده‌ی پادکست‌هامون رو از شما می‌گیریم.

{صدای پا}

دنا: آخیش. ببخشید. مجبور شدم برم دستشویی. خب من نبودم چی گفتی؟

رها: هیچی نگفتم. فقط اسم بچه‌هایی که صدا فرستادن رو گفتیم.

دنا: ا چه خوب. پس بقیه رو می‌ذاریم برای قسمت بعد. بچه‌ها شما هم می‌تونین برای ما صدا بفرستین. کافیه برین توی سایت داروگ. darwagkids.com

رها: گروهبان و آقای پی هم نیستن که بگن داروگ با دبلیوه. پس تا قسمت بعد

دنا و رها با هم: مراقب سوالاتون باشید.



دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *