دنا: سلام من دنا هستم.
رها: من هم رها هستم و سلام.
دنا و رها با هم: شما دارین به پادکست چی؟کجا؟چرا؟ گوش میکنید.
{موسیقی}
دنا: رها من خیلی برای قسمتی که امروز میخواهیم ضبط کنیم هیجان دارم. از اون موقع که پادکست لولو دربارهی کوسهها رو گوش دادم، فکر میکردم کاش ما هم یه قسمت دربارهی کوسهها درست کنیم. حالا امروز وقتش شده.
رها: آره منم خیلی دوست داشتم دربارهی کوسهها پادکست درست کنیم. راستی تو پادکست لوچیستان رو گوش میدی؟ من هنوز نرسیدم قسمت جدیدش رو گوش کنم.
گروهبان: میشه یواشتر حرف بزنین، دارم پادکست گوش میدم. صداتون مزاحمه.
دنا: گروهبان تو کجایی؟
آقای پی: اه چقدر بلند بلند حرف میزنین نمیفهمیم این چی میگه.
رها: ا این صدای آقای پی بود که. اینا کجان.
گروهبان: من میدونم هرچی هست زیر سر این ناداوانه. کاش اینجا بود من یه نیشش میزدم.
آقای پی: تو که نمیدونی. شاید خود لولو یه جا گذاشته.
دنا: رها رها ایناهاشن زیر میزن. شما اون زیر چی کار میکنین؟
آقای پی: بابا اون بیرون سر و صدا بود اومدیم این زیر با گروهبان داریم با هدفون من پادکست گوش میدیم.
رها: پادکست؟ چه پادکستی؟
آقای پی: چه پادکستی؟ الآن همه بچهها دارن لوچیستان گوش میدن. مگه شما گوش نمیدین؟
گروهبان: اینجوری نمیشه من باید به لولو کمک کنم.
دنا: مگه لولو چی شده؟ من هنوز قسمت جدید رو گوش ندادم.
گروهبان: بابا این یارو ناودونه اونجا داره لولو رو سر کار میذاره.
آقای پی: ناداوان بابا. ناودون چیه؟ بعدم سر کار میذاره یعنی چی؟
گروهبان: حالا هرچی. سرکار میذاره یعنی یکی الکی کاری کنه که فکر کنی یه چیزی واقعی یا جدیه، ولی فقط داره باهات شوخی میکنه یا وقتت رو میگیره. اصلا یه چیزی من الآن یه زنگ میزنم به لولو بهش میگم خودش رادار بزنه. کاری به ناداوان نداشته باشه.
{صدای تلفن}
ویزبی: الو لولو لولو منم گروهبان ویزبی.
لولو: ا سلام ویزبی ولی مگه تو ستوان نبودی چرا شدی گروهبان؟
ویزبی: دست رو دلم نذار . تو که اینجا نبودی خیلی اتفاقا افتاده. حالا برگشتی برات تعریف میکنم.
لولو: باشه. باشه گروهبان ویزبی. حالا چی کار داشتی؟
ویزبی: منم با بچه ها داشتم پادکستت رو گوش میکردم فهمیدم این ناداوان گرفته خوابیده کمکت نمیکنه.
لولو: نمیدونم چی کار کنم گروهبان. تو پیشنهادی داری؟
ویزبی: من مطمئنم جنس این ناداونه شیشه خورده داره.
لولو: یعنی چی؟
ویزبی: یعنی اینکه یه ریگی به کفشش هست.
لولو: ای بابا من شیشه خورده رو نفهمیدم تو میگی ریگی به کفشش . اینا یعنی چی؟
ویزبی: یعنی یه مشکلی داره دیگه. صاف و صادق نیست. راست راستشو نمیگه و داره یه کلکی میزنه. من میگم خودت رو معطل ناداوان نکن. یه رادار بزن جعبه حتما همونجا تو خونهی همین ناداوانه.
لولو: ایدهی خوبیه. ممنون گروهبان. الان دست به کار میشم.
ویزبی: منتظرت هستیم. خدافظ.
{صدای قطع کردن}
گروهبان: آخیش خیالم راحت شد.
رها: گروهبان، آقای پی. ما میخواهیم اینجا پادکست این هفته رو ضبط کنیم. شما اگه دلتون میخواد میتونین بمونین ولی ما قراره کلی سر و صدا کنیم.
آقای پی: پادکست امروزتون دربارهی چیه؟
دنا: درباره کوسهها.
گروهبان: هان؟ کوسهها. لوچیستان چی پس؟ چرا آدم رو توی دو راهی میذارین؟
آقای پی: دوراهی؟
رها: یعنی یه موقعیتی که آدم مجبوره بین دوتا چیز، فقط یکی رو انتخاب کنه اما براش سخته و نمیدونه کدوم رو انتخاب کنه. ولی گروهبان، آقای پی آخه این کجاش دوراهیه؟ خب شما میتونین پادکست لوچیستان رو نگه دارین، بعد از ضبط پادکست امروز ما برین ادامهاش رو گوش بدین.
گروهبان: آخ چرا به فکر خودم نرسیده بود. باشه، باشه. حالا تا دیر نشده بزنین صداهای امروز رو بشنویم.
نامی:سلام من نامی هستم از تهران ۴ سال و نیممه. میخواستم بگم که چرا کوسهها کوسهها چندتا قلب دارن. خدافظ چقدر آقای پی سوال برامون میفرسته.
آقای پی: ا فکر کنم این نامی این سوالش رو بعد از اون قسمت هشتپاهای من فرستاده.
ستاره: سلام لولو من ستاره هستم از ماهشهر کشف کردم که کوسهها آبشش دارن میتونن توی آب نفسشون رو نگه دارن.
سلام لولو من مهرینا مشکانی هستم از مشهد میخواستم بگم که یک نوع کوسه هست که به خاطر خرما از خلیج فارس وارد کارون میشه.
نامی: سلام من نامی هستم از تهران میخواستم بپرسم کوسه و نهنگ چند سالشونه؟
گیلدا: سلام دنا و رهای عزیز من گیلدا هستم ۱۰ سالمه تو شهر تهران زندگی میکنم. میخواستم بپرسم چطوری کوسهها وقتی یه دندونشون میافته یه دندون دیگه در مییارن. ممنونم اگه جوابش رو بدین خدافظ.
ژوبین: کوسه چطوری ۱۵ تا ردیف دندون داره. واقعا باورنکردینه؟
رها: وای چه سوالهای باحالی.
دنا: پس بریم سوال باحال این قسمت رو اعلام کنیم.
گوینده: این شما و این سوال باحال این برنامه
دنا و رها با هم: کوسهها چطوری زمین رو نجات میدن؟
{موسیقی}
گروهبان: این چه سوال غلط پلطی بود که شما گفتین؟
رها: گروهبان حالا چرا اینقدر عصبانی شدی. چیش غلط بود.
گروهبان: ما زنبورها هستیم که زمین رو نجات میدیم. کوسهها که فقط بلدن برن با اون دندونهای گندهشون موجودات دیگه رو یه لقمهی چپ کنن.
آقای پی: ولی گروهبان من تو فیلمها دیدم بعضیهاشون با سمت راست دهنشون هم شکار میکنند. بعضیها هم با دندون جلویی. اینجوری نیست که همهاش با سمت چپ باشه.
گروهبان: ای بابا من باید برای تو یه کلاس بذارم. یه لقمهی چپ کردن یعنی…..
دنا: آقای پی، یه لقمهی چپ کردن یعنی خوردن. اینها اصطلاحه.
رها: گروهبان، منظورت چی بود که شما زنبورها هستین که زمین رو نجات میدین؟
گروهبان: اون قسمت داستان عاشقانهی گلها پادکستمون رو یادتون نیست؟ اگه ما زنبورها و بقیهی حشرات نبودیم گیاهها نمیتونستن گردهافشانی کنن و از بین میرفتن. اونها هم نباشن کی اکسیژن درست کنه که شماها نفس بکشین. پس ما هستیم که داریم زمین رو نجات میدیم. نه اون گندهبکها.
دنا: آهان حالا فهمیدم منظورت چیه. آره زنبورها هم خیلی خیلی مهم هستند. راستش هر موجودی توی طبیعت یه وظیفه خاص و مهم داره که اگه نباشه، کل سیستم به هم میریزه. همین گیاهان. واقعاً شگفتانگیزه که تقریباً نصف اکسیژن کره زمین رو گیاههای توی خشکی درست میکنن
گروهبان: یعنی این همه درخت روی زمینه فقط نصف اکسیژن زمین رو تولید میکنن؟ پس بقیهاش از کجا مییاد؟
رها: اصلا یه سوال دیگه گروهبان. تا حالا فکر کردی ماهیهای توی آب از کجا اکسیژن میارن نفس میکشن؟
آقای پی: اونو من میدونم من میدونم. ماهیها به جای شش آبشش دارن. اونها اکسیژن توی آب رو نفس میکشن.
رها: خب اون اکسیژن توی آب از کجا مییاد؟
گروهبان و آقای پی با هم: از کجا؟
گروهبان: یعنی میخوای بگی کوسهها اکسیژن تولید میکنن؟
رها: اونا که نه. ولی برای اینکه بفهمیم ربط کوسهها به اکسیژن توی آب چیه باید اول ببینیم زنجیرهی غذایی یعنی چی؟
گروهبان: اینکه ساده است. زنجیرهی غذایی یعنی غذاها رو با زنجیر به هم بچسبونیم.
دنا: هان؟ یعنی چی؟
گروهبان: شما زنجیر دیدین؟ این حلقه حلقهها که به هم چسبیدن. اگه ما هم غذا خوردنمون رو به هم به بچسبونیم، یعنی پشت هم چیزهای مختلف بخوریم میشه زنجیرهی غذایی.
آقای پی: من فهمیدم من فهمیدم. یعنی اینکه صبح اول نون پنیر بخوریم.
گروهبان: یا شاید کره عسل.
آقای پی: یا شکلات صبحانه.
گروهبان: یا شیر بریزیم تو اون چیز قرچ قرچیا که صدا میده.
آقای پی: یا یا یا …
گروهبان: یا هرچی. بعدش سریع بریم یه پارچ شهد گل بخوریم.
آقای پی: یا دو سه تا مگس خوشمزه.
گروهبان: آخه مگس مگه خوشمزه میشه. بعدش باید بیایم اینجا ناهار بخوریم تا زنجیره غذایی قطع نشه.
رها: ولی گروهبان آقای پی این اسمش زنجیرهی غذایی نیستها.
آقای پی: چرا دیگه. هم زنجیر داره هم غذا پس زنجیره غذاییه.
دنا با خنده: ولی فکر کنم این اسمش زنجیرهی شکموییه. فقط میترسم اگه همینطوری ادامه بدین شکماتون بیاد جلو زنجیره پاره شه.
{هار هار هار }
رها: گروهبان آقای پی زنجیرهی غذایی در طبیعت یعنی اینکه غذا و انرژی توی غذا از یه موجود زنده به موجود زندهی دیگه میرسه. یعنی همهی موجودات زنده با هم ارتباط دارن و زندگی شون به هم وابسته است. بیاین یه نمایشی بازی کنیم. گروهبان تو که به گیاهها علاقه داری نقش هویج رو بازی کن.
گروهبان: هویج؟ این همه گیاه هست آخه من باید هویج بشم.
دنا: ای بابا گروهبان هویج که بد نیست. خیلی هم خوشمزه است. حالا بذار ببینیم رها نقشهاش چیه؟
گروهبان: باشه. من هویج میشم ببینم دلتون خنک میشه یا نه.
رها: ناراحت نشو گروهبان. تا من بگم بقیه چه نقشی دارن تو برو سرچ کن ببین هویج برای اینکه رشد کنه چی نیاز داره.
دنا: رها رها من چی بشم؟
رها: تو مممم تو بشو خرگوش. تو هم برو ببین خرگوش برای اینکه رشد بکنه باید چی بخوره. غذاش چیه.
آقای پی: من چی؟ من چی بشم؟
رها: تو هم روباه بشو. تو هم برو ببین غذای روباه چیه؟
دنا: پس خودت چی رها. تو چی میشی؟
رها: منم میشم عقاب. خب آمادهاین.
همه با هم: بله.
رها: هی دانابات تک تک به ترتیب از همه بپرس که غذا چی میخورن.
دانابات: باشه باشه. آهای هویج تو چی میخوری که بزرگ شی؟
گروهبان: من برای اینکه گنده بشم نارنجی بشم، شیرین بشم آت و آشغالای توی زمین رو میخورم.
رها: ای بابا گروهبان بازی رو خراب نکن دیگه.
گروهبان: بامزه نبود؟ باشه باشه. من برای اینکه رشد کنم مواد توی خاک رو میخورم. با نور آفتاب هم فتوسنتز میکنم و اکسیژن درست میکنم. اینجوری بزرگ میشم.
دانابات: آهای خرگوشه. توی برای اینکه بزرگ بشی چی میخوری؟
دنا: من گیاهخوارم. کاهو میخورم. کلم میخورم. ولی بیشتر از همه هویج دوست دارم. هااااام یه هویج اینجاست بدین من بخورم.
گروهبان: آخه این چه کاریه دنا. منو نخور تموم میشم.
دنا: بابا گروهبان. این نمایشه. من که واقعی نمیخورم. ولی خرگوشها توی طبیعت واقعا هویج هم میخورن.
رها: خب خب بریم ادامه بدیم.
دانابات: آهای روباه، تو چی میخوری که بزرگ بشی؟
آقای پی: من مگس میخورم. پشه میخورم. آخ آخ جیرجیرک. چقدر دلم لک زده برای شصت پای جیرجیرک.
رها: آقای پی. روباه جیرجیرک میخوره؟
آقای پی: ای بابا ببخشید. حواسم نبود. غذاهای آفتابپرستی گفتم. دوباره بپرس دانابات.
دانابات:آهای روباه تو چی میخوری که بزرگ شی؟
آقای پی: من حیوونهای کوچولو میخورم. مثل خرگوش. آهان. یه خرگوش اینجاست بدین من بخورمش. هام هام هام.
دانابات: آهای عقاب تو چی میخوری که بزرگ شی؟
رها: منم حیوونهای یه خورده بزرگتر رو میخورم. مثلا اینجا یه روباه هست. من برم بخورم هاااام هااام هامم.
آقای پی: نخور منو. من تلخم.
رها: ای بابا. شما کلا زدین بازی رو خراب کردین.
دنا: رها سخت نگیر دیگه. ولی فکر کنم بچهها منظورت رو فهمیدن. گروهبان حالا بگو ببینم زنجیره غذایی چیه؟
گروهبان: زنجیره غذایی یعنی اینکه هویج از چیزی که تو خاکه تغذیه میکنه، بعد اون هویج میشه غذای خرگوش، خرگوش میشه غذای روباه، روباه خودش میشه غذای عقاب. یعنی غذای این حیوونها مثل زنجیر به هم وصله.
رها: آفرین گروهبان. درست گفتی.
آقای پی: پس کوسهاش کو؟
رها: این مثالی که ما زدیم یه دونه زنجیرهی غذایی بود. توی طبیعت پر از زنجیرههای غذایی مختلفه.
دنا: من میگم بیاین با هم بریم با جت سوپر تندرو توی اقیانوس تا ببینیم زنجیرهی غذایی کوسه چیه و ربطش به اکسیژن چیه؟
آقای پی: مگه جت سوپرتندرو توی آب هم میتونه بره؟
رها: آره صاد سیستم عوض بدل لوشنل رو روی جت سوپرتندرو هم نصب کرده. میریم روی اقیانوس میزنیم تو حالت عوض بدل تبدیل میشه به زیردریایی سوپرتندرو.
گروهبان: آهنگ تو راه رو من انتخاب میکنم ها گفته باشم.
دنا: ای وای. نه گروهبان….
{هارپ}
{موسیقی}
گروهبان: واااای این زیر آب اقیانوس چقدر خوشگله. اون مرجانا رو ببین.
آقای پی: ا ا ا سفره ماهی بزرگ اونجاست. نگاه کن گروهبان.
گروهبان: کو کجاست؟ من درست نمیبینم. بذار پنجره رو بکشم پایین درست ببینم.
رها: ای وای گروهبان. دست نگهدار. پنجره رو ندی پایینها.
گروهبان: بابا میخوام سفره ماهی رو ببینم. یه دقیقه باز میکنم میبینم میبندم دیگه.
{صدای دکمه}
دنا: ای وای گروهبان خیس شدیم. ببند. ببند. زیر اقیانوسیمها. خیس شدیم.
آقای پی: یکی کمک کنه. من شنا بلد نیستم.
رها: بذار دکمه رو پیدا کنم. آهان اینم از این. گروهبان دیگه پنجره رو باز نکنیها آب میریزه توی جت. دنا اون دکمهی تخلیهی آب رو بزن آبها برن بیرون.
دنا: باشه باشه
{صدای دکمه}
گروهبان: ببخشید خب. یه ذره آبه دیگه. چقدر شلوغش میکنید. به جای این کارا بگردین یه کوسه پیدا کنین.
دنا: رها رها اونجا رو نگاه. اون کوسهی سفید نیست؟
رها: آره آره. اون کوسهی سفیده. بزرگترین کوسهی توی اقیانوسها.
آقای پی: اوه اوه. دندوناشو. چقدر بزرگه. نگاه کنین. ۵ ردیف دندون داره.
دنا: بله. یه فرقی که دندون کوسهها با آدمها دارن اینه که برعکس آدمها کوسهها توی همهی عمرشون هی دندون درمیارن. هر موقع یه دندون از ردیف جلویی میفته یه دندون از ردیف عقبی جاش رو میگیره.
رها: یه کوسهی سفید توی عمرش حدود ۲۰ هزارتا دندون درمیاره.
گروهبان: ۲۰ هزارتا دندون. بنده خدا هر کدوم از دندوناش میافته چه دردی میکشه.
دنا: نه گروهبان. درد نداره. دندونهای کوسه توی فکش ریشه نداره و راحت کنده میشه. اصلا درد نداره. خیلی هم راحت جاش با یه دندون دیگه پر میشه. لازم هم نیست بره دندانپزشکی.
آقای پی: نگاه کنین نگاه کنین اون ماهیهای گنده رو. دارن میرن نزدیک کوسه بشن.
گروهبان: آهای ماهیها نرین اونجا. آهای ماهیها.
دنا: واااا. کوسه رو نگاه کنین. انگار میخواد یه ماهی شکار کنه.
رها: دهنش چقدر بزرگ بود. ماهیه رو گرفت.
آقای پی: وای چه شکارچی بزرگی. ماهی به اون گندگی رو گرفت.
گروهبان: خوبه ما توی این جت سوپرتندروییم کوسه نمیتونه ما رو بخوره.
رها: آره گروهبان نگران نباش. اینجا جامون امنه.
دنا: من میگم بریم ببینیم زنجیرهی غذایی کوسه تا کجا میره. بیاین بریم ببینیم اون ماهی گندهها که کوسه یکیشون رو شکار کرد چی میخورن.
رها: کدوم وری رفتن.
آقای پی: روی نقشه جت نوشته باید به سمت شرق بریم. گروهبان استارت رو بزن.
گروهبان: اینم استارت. رها دنا گاز بدین بریم.
دنا: رها رها اوناهاشن. پیداشون کردیم. نگاه کنین چه دندونایی دارن.
آقای پی: نقشهی جت داره یه دسته بزرگ از ماهیهای کوچولوتر رو نشون میده که دارن به سمت این ماهی بزرگها مییان.
گروهبان: اوناهاشن. اوناهاشن. ا ا ا اون ماهی گندههه رو نگاه کنین. یه دونه از این ماهی کوچیکتر ها رو خورد.
رها: باقیشونم دارن ماهیهای کوچک شکار میکنند. ولی بیاین بریم ببینیم این ماهی کوچولوها چی میخورن. دنا فرمون رو بچرخون گمشون نکنیم.
گروهبان: اینا انگار یه چیزهای ریز کوچولویی که تو آبن رو دارن میخورن. آقای پی دوربین جت رو روشون زوم کن ببینیم چی میخورن.
آقای پی: بیا اینم زوم کردم. این چیه دیگه.
رها: این اسمش فیتوپلانکتونه. فتوپلانکتون یه موجود ریزیه که توی آب اقیانوسها زندگی میکنه و غذای خیلی از موجودات دریاییه.
دنا: فیتوپلانکتونها هم مثل گیاهها فتوسنتز میکنند. یعنی مواد مغذی توی آب اقیانوس رو میگیرن و با نور خورشید تبدیل به غذا و اکسیژن میکنند.
رها: حدود 50 درصد اکسیژن کره زمین توی اقیانوسها تولید میشه. یه بخشیش توسط گیاهان دریایی و جلبکها تولید میشه ولی بیشترش رو همین فیتوپلانکتونها درست میکنن.
گروهبان: خب این چه ربطی به کوسهها داره؟
دنا: گروهبان هنوز میپرسی چه ربطی داره؟ خب اگه کوسهها نباشن تعداد ماهیهای گنده زیاد میشه. اگه تعداد ماهیهای گنده زیاد شه تعداد ماهیهای کوچیک کم میشه.
گروهبان: خب اینجوری فیتوپلانکتونها خیلی زیاد میشن اکسیژن هم بیشتر میشه. که!
رها: نه گروهبان، ماجرا اینه که اول فیتوپلانکتونها خیلی زیاد میشن، چون دیگه ماهیهای کوچیک نیستن که اونها رو بخورن. بعد، وقتی تعدادشون زیاد و زیادتر میشه، بالاخره میمیرن. اونوقت باکتریهای توی آب که وظیفهی تجزیه اونها رو دارن، خیلی زیاد میشن تا فیتوپلانکتونهای مرده رو تجزیه کنن.
دنا: باکتریها شروع میکنن به خوردن فیتوپلانکتونها و برای این کار کل اکسیژن داخل آب رو مصرف میکنن. اکسیژن هم که نباشه همهی موجودات دریایی با هم از بین میرن.
رها: کوسهها با شکار ماهیهای بزرگ، همیشه تعداد ماهیهای کوچیک رو توی یه اندازهی مشخص نگه دارن. اینجوری همیشه تعداد فیتوپلانکتونها در یه حد مشخصی باقی میمونه و طبیعت میتونه زنده باقی بمونه. به این میگن پایایی بومشناختی یا Ecological stability. خب فکر کنم برای امروز بسه بیاین برگردیم بریم استودیو.
{صدای هارپ}
دنا: بچهها ما امروز کلی چیز دربارهی کوسهها یاد گرفتیم ولی هنوز کلی چیز مونده که نگفتیم.
رها: برای همین فکر کنم بهتر باشه تا قسمت بعد صبر کنیم. آخه قسمت بعدی هم دربارهی کوسههاست. حالا گروهبان بیزحمت اسم بچههایی که برای ما صدا فرستادن رو بخون.
آقای پی: من چی پس.
رها: یکیتون اسم دوستهای جدیدمون رو بگه یکیتون اسم دوستهای قدیمیمون رو.
این اسم دوستهای جدید ما:
نیکرای از لندن، شیراز از آمریکا، روشا از مهرشهر، نیکا کشتکار،پرهام،هیراد، لیانا رحیمزاده، سوفیا معینیپور و هانا همگی از کرج، آرین کاظمی، مهراد و سارنیا از اصفهان، بهار کاظمی از نجفآباد، آرشیدا رستمی از قزوین، آوا از بروجرد، لنا رحمتی از اکلند نیوزلند، آرتا از ماهشهر، ارغوان کریمی و حسین از شیراز، حلما جاور از ایلام، آروین از لسآنجلس، امیرحسین از مشهد، رستا ، آریامان روشندل، لیام یزدانی، سپهر ، جانان امیراصلانی، رایان، آلا و عطا ساقریچی ها، السا که اسم واقعیش آنیا است، شایا، مهدیار، ملورین، امیرحسین، اما مشفق یگانه، سپهر، فاطمه و فاطمه سادات، تانیا، هانا مهابادی، خاتون، نگار، نوا، سیاوش و مانی، پرنیان پورحسنی و آوا همگی از تهران.
جانان سلطانی، هستیار کریمی، پارمیس، تارا، نور، سروش ایزدی مهر، عرفان صفری، محمدحسین رمضانی، عاطفه،ضحا انوری،دلیار قاسمی و مسیح هم اسم شهرشون رو نگفتن.
حالا بریم ببینیم کدوم یکی از دوستهای قدیمی ما دوبار برای ما صدا فرستادن؟
احسان از آلمان، نیلی و آوا از آمل، مهرسام رستگارمهر از اصفهان، آناشید از اهواز، درسااز ایلام، نیکان از پرث استرالیا، مهراد موسیلو از پردیس، رسام سمندی زاده، بارین، راستین، دایانا جعفری، ترمه، نیکان و کیان صدیفی، لارا شوکتی، نریمان اسماعیلی، سهراب، نیکا عباسی و آسا،مانا، رزا کلانی، حنا منتظران، کیاوش،برنا و هانا مظاهریان، آوینا محمودی، محمدحسین رمضانی، ارس چایچی، هانا سعیدی، آرشا یگانه، سروین انصافی، آوا روستایی،آسا حصاری، نگار تهرانی، سام و لیام رضاپور همگی از تهران، یکتا و امیرحسین از رشت، محمد از رفسنجان، آریا یزدی از سیرجان، نوژان از شاهینشهر، کارن کاوه، حامی، سورنا هنر، بیتا، آرشا کریمی و جانان دهقانی همگی از شیراز، ویهان، باران درگاهی، نیما تولابی و بردیا بابا رهایی همگی ازکرج،هما لایق ار کیش،امیرماهان از لار استان فارس، بیان از لوکزامبورگ، ستاره از ماهشهر، موژان از متل قو،کیان از منچستر انگلیس، ماهور از مهرشهر، سام از نور، آوین خزاعی و پریا هر دو از نوشهر،هانا و همتا بدیع زاده هم یاسوج.
رها: بچهها ممنونیم که برای ما صدا میفرستین. ما ایدهی پادکستهامون رو از صداهای شما میگیریم.
دنا: شما همیشه میتونین برای ما صدا بفرستین. کافیه برین به سایت ما یعنی darwagkids.com و از اونجا صداهاتون رو برای ما بفرستین.
گروهبان: داروگ هم با دبلیوه.
آقای پی: تا قسمت بعدی.
دنا و رها: مراقب سوالاتون باشید.
سلام من درسا هستم و می خواستم بدانم که چجوری می توانم پادکست لوچیستان را گوش کنم و این که من یک ماه که صدا فرستادم ولی شما جواب من را ندادید