دنا: سلام من دنا هستم.
رها: من هم رها هستم و سلام.
دنا و رها با هم: شما دارین به پادکست چی؟کجا؟چرا؟ گوش میکنین.
{موسیقی}
رها: بچهها برای پادکست امروز آمادهاین؟ ما امروز میخوایم…
{سکوت}
رها: ما امروز میخوایم …
{سکوت}
رها با صدای یواش: هیهی دنا حواست کجاست. نوبت توئه.
دنا: هان؟ آخ آخ ببخشید حواسم پرت اون ابره شده بود.
رها: کدوم ابره؟
دنا: اون ابره رو نگاه کن شبیه آقای پی نیست؟ انگار اونم زبون درازشه.
رها: ا آره ابره خیلی شبیه آقای پیه. راستی خودش کجاست.
{صدای آمدن پیامک}
دنا: نمیدونم. بذار ببینم کیه به من پیامک داده. ا آقای پیه. چه عجیب تا اسمش رو گفتیم خودش پیام داد.
رها: خب بخون ببینیم چی گفته کجاست؟
دنا: نوشته که دنا و رهای عزیز لطفا نترسین من میخوام رنگ عوض کنم.
دنا و رها با هم: هان؟
{صدای تغییر رنگ}
آقای پی: تادا. من اینجام.
{صدای ترسیدن رها}
رها: ا آقای پی مگه قرار نشد یهویی اینجوری بیخبر رنگ عوض نکنی؟! خب ما میترسیم.
آقای پی: ولی من که خبر دادم.
دنا: کی خبر دادی؟
آقای پی: بابا بهتون text دادم که میخوام رنگ عوض کنم.
دنا: آهان این پیامکی که به من دادی رو میگی.
آقای پی: آره دیگه.
رها: ای آقای پی ناقلا.
آقای پی: چی؟ ملاقه؟
دنا با خنده: ملاقه چیه آقا پی. رها گفت ناقلا. یعنی کسی که زرنگبازی در میاره.
آقای پی: آهان هه هه هه.یه چیزی شبیه نگلیسیه پس. خب حالا بگین ببینم کدوم ابره شبیه منه؟
رها: اون بود دنا؟
دنا: نه اون که الان شبیه گروهبان ویزبیه. ولی همین چند دقیقه پیش شبیه تو بود آقای پی.
آقای پی: اون یکی رو نگاه کنین شبیه بستنی قیفیه.
دنا: اون یکی هم شبیه یه گوسفند پشمالوئه.
رها: دنا آقای پی اصلا پادکست امروزمون هم دربارهی ابرهاست. موافقین با هم صداهای بچهها رو گوش بدیم؟
آقای پی: ا اون یکی شبیه آقاشاهه که سوار فیلش شده.
دنا: موافقم رها. آقای پی. بیا صداها رو گوش بدیم بعدش دوباره مییایم با هم ابرها رو تماشا میکنیم.
آقای پی: باشه. پس من این دفعه به دانابات بگم.
رها: باشه بگو.
آقای پی: هی دانابات هستی. صداهای بچهها رو پخش می کنی؟
{افکت دانابات}
نیاز افشاری: چجوری ابر به وجود مییاد؟
درسا: ابرها توش چی هستند؟ توش که معلوم نیست.
جانا نوریان: چرا وقتی تو ماشین هستیم ابرها با ما میان هرجا میریم؟
آرشا کریمی: بارون چجوری به وجود مییاد و ابر چجوری؟
ارغوان: چرا وقتی تو آسمان ابرها رو نگاه میکنیم پشمکی میشن؟
نیما تولابی: ابرها چطوری به وجود اومدن؟
ماهور: چرا ابرها مشکی میشن وقتی بارون شدید شدید شدید مییاد؟
دلوان: ابرها چطوری درست میشن؟
رزانا حسین زاده: یه بار ابرهای صورتی دیدیم. چطور ممکنه اینجوری بشه؟
هستی: ابر از چی درست شده؟
ستاره: چجوری ابرها مییان؟ چجوری بارون مییاد؟
مهرسا: ابرها از چه موادی تشکیل شدن؟
آیهان: چرا ابرها معلق موندن؟
هستی: بارون چطوری به وجود مییاد؟
سام نخعی: چرا ابر بیرنگه؟
آران افشار: چرا جاذبهی زمین ابرها رو به خودش نمیکشه؟
سهراب: ابرها چطوری بارون تشکیل میدن؟
رها: هووم چه سوالای جالبی. بریم ببینیم سوال باحال این برنامه چیه؟
شیپور اعلام برنامه.
گوینده: این شما و این سوال باحال این برنامه.
دنا و رها با هم: ابر از کجا مییاد؟
{موسیقی}
آقای پی: خب معلومه ابر از کجا مییاد! اونجا!
رها: اونجا کجاست آقای پی.
آقای پی: اونجا دیگه ته آسمون. از اونجا مییاد از این طرف هم میره دوباره تو آسمون گم میشه.
دنا: نه آقای پی خب اگه جهت باد عوض شه خب این ابرها هم از یه طرف دیگه مییان.
آقای پی: خب بالاخره از تو آسمون مییان دیگه.
رها: آهان فهمیدم منظورت چیه. نه آقای پی منظور ما از “ابر از کجا میاد” اینه که ابر از چی درست میشه. یعنی از اولش چطوری درست میشه. چطوری می ره تو آسمون.
دنا: بچهها شما اون قسمتی رو که ما روی یه قطرهی آب زوم کردیم یادتونه؟
رها: اسم اون قسمت بود آب از کجا میاد.
آقای پی: من یادمه یادمه. سفر آب رو داشتین میگفتین.
رها: آره.همون. توی اون قسمت یه تیکه از جواب این سوال رو هم گفتیم. یادتونه اون قطرههه رفته بود روی سطح دریا که آفتاب بهش خورد و بخار شد رفت توی آسمون.
دنا: حالا بیاین یه ذره بیشتر دربارهی بخار حرف بزنیم.
آقای پی: من میدونم، من میدونم، وقتی آب رو گرم کنیم بخار میشه.
رها: بله آقای پی تو درست میگی وقتی آب رو گرم کنیم بخار میشه ولی می دونستی اگر گرم هم نکنیم باز بخار میشه؟ فقط بیشتر طول میکشه.
آقای پی: واقعا؟
دنا: بله بذار یه مثال بزنم. تو صبحها که پا میشی اول چیکار میکنی.
آقای پی: میرم دستشویی.
رها: تو دستشویی چی کار میکنی؟
آقای پی: جیش پی پی.
دنا: نه نه. منظورم بعدشه.
آقای پی: بعدش خودمون رو میشوریم دیگه.
رها: آقای پی میشه کلا بیخیال این بخش بشی؟ منظور دنا اینه که صبحها که از خواب پا میشیم اول دست و صورتمون رو میشوریم.
آقای پی: نه آخه من اول…
دنا: باشه باشه آقای پی. بعدش دست و صورتت رو میشوری دیگه.
آقای پی: بله بله میشورم.
رها: بعدش چی کار میکنی؟
آقای پی: هیچی میرم دم پنجره ببینم مگس باشه شکار کنم صبحونه بخورم.
دنا: آره آقای پی.بعد از اینکه دست و صورتت رو شستی با حوله خشک میکنی دیگه.
آقای پی: آره آره. این کار رو هم میکنم. حالا این چه ربطی به بخار آب داره؟
رها: خب چرا صبح که میری حوله خشکه.؟ مگه روز قبلش وقتی دست و صورتت رو باهاش خشک کردی خیس نشد؟ چی شد که دوباره خشک میشه؟
آقای پی: آهان. تازه فهمیدم. راست میگین.پس آب روی حوله بخار میشه.
دنا: بله. بخار میشه میره هوا. احتمالا خیلی از بچهها تو خونه دیدن که بزرگترها بعد شستن لباسها، اونا رو روی بند رخت پهن میکنن که خشک بشه. یعنی آبی که به لباسهاست بخار میشه میره به آسمون.
آقای پی: یعنی ابر میشه؟
رها: ممکنه بله.
آقای پی: اما اون بخاری که از لباس یا حوله بلند میشه رو نمیشه دید. پس چطوری ابر رو میتونیم ببینیم؟
رها: برای اینکه اون دیگه بخار آب نیست، دوباره تبدیل به قطره شده.
آقای پی:اما مگه وقتی قطره میشه، نباید دوباره بیفته زمین؟
دنا: ببین آقای پی، تبدیل آب به بخار آب رو میگن تبخیر یا Evaporation و برعکسش هم تبدیل شدن بخار آب به آب رو میعان یا Condensation میگن.
رها: علاوه بر این اگه گاز مستقیم تبدیل به جامد بشه یعنی مثلا بخار آب تبدیل بشه به برف بهش میگن چگالش یا به انگلیسی: Deposition. دوست داری بدونی چطوری این اتفاق میافته؟
آقای پی: آره آره.
دنا: یه فکری. این کاری که میگم رو بکن. برو پایین تو آشپزخونه یه لیوان رو پر از یخ بکن و بیا.
آقای پی: تا بر نگشتم باقیش رو نگینها.
رها: نه آقای پی برو. ما و بچهها یه استراحت کوچولو میکنیم و یکی از کشفهای بچهها رو میشنویم تا تو بر گردی.
آقای پی: باشه باشه پس من رفتم.
{صدای پای رفتن آقای پی}
{موسیقی}
دنا: شما دارین
رها: به پادکست
دنا و رها با هم: چی؟کجا؟چرا؟ گوش میکنین.
{موسیقی}
آقای پی: خب من برگشتم. برین کنار خیس نشین.
رها: آقای پی لیوان پر از یخ رو بذار روی میز.
آقای پی: بیاین گذاشتم.
دنا: هوا یه ظرفیتی برای نگهداشتن بخار داره. یعنی هوا یه مقدار مشخصی از بخار آب رو میتونه توی خودش نگه داره.
رها: این ظرفیت به سه تا چیز بستگی داره. اون که از همه مهمتره درجه حرارته. هرچی هوای یه جایی گرمتر باشه بخار آب بیشتری رو میتونه تو خودش نگه داره.
دنا: مثلا تو تابستون توی شهرهای خشک و کویری مثل کاشان، توی آفتاب شدید وقتی یه لباس خیس رو بندازیم روی بند رخت توی یه زمان خیلی کوتاهی خشک خشک میشه. اما اگه همون لباس رو یه جایی که آفتاب نمیخوره توی خونه که خنکتره پهن کنیم مدت زمان خیلی بیشتری طول میکشه تا خشک بشه.
رها: دومین چیزی که مهمه فشار هوا است. هوای هر جایی یه فشاری داره. یعنی نسبت به جاذبهی زمین یه وزنی داره. اون قسمت وزن آسمون رو یادتون هست. شاید بد نباشه برید و اون قسمت رو یه بار دیگه گوش بدید. هوایی که بالاسر ماست داره توسط جاذبهی زمین به سمت زمین کشیده میشه. خب هرچقدر هوای بیشتری بالا سر ما باشه فشار هوا هم بیشتر میشه. برای همین جاهایی مثل کنار دریاها که بیشترین فاصله رو تا بالای اتمسفر زمین دارن بیشترین فشار هوا رو دارند. توی اینجا ها هوا میتونه بخار آب بیشتری رو جذب کنه.
آقای پی: وایسا وایسا بذار یه بار من بگم ببینم درست فهمیدم یا نه. هوا نسبت به جاذبهی زمین یه وزنی داره.
رها: بله
آقای پی: خب هرچی هوا بیشتر باشه وزنش هم بیشتر میشه.
دنا: بله
آقای پی: لب دریا چون پایینترین جای روی زمینه مقدار هوای روش خیلی بیشتر از مثلا کوهه. پس فشار هوای بیشتری داره.
دنا و رها با هم: آفرین آقای پی.
رها: حالا فکر کن یه جایی هم گرم باشه و هم نزدیک آب باشه. اینجوری بخار آب زیادی توی هوا میره. بچههایی که از بوشهر یا بندر عباس یا هر ساحل دیگهای در جنوب ایران دارن به پادکست ما گوش میدن حتما خیلی خوب میدونن منظورم چیه.
دنا: به هوایی که خیلی خیلی توش بخار آب جمع شده باشه میگن هوای شرجی.
آقای پی: خب سومین چیز چیه؟
رها: بخار آب برای اینکه تبدیل به قطره بشه نیاز داره که به یه چیزی بچسبه. به لیوانی که آوردی نگاه کن.
آقای پی: چیه مگه؟ یه ذره یخش آب شده.
دنا: به خود لیوان نگاه کن. سطح بیرونی لیوان. میبینی قطرههای ریز آب رو. آب که از توی لیوان خودش پا نشده بیاد بیرون. پس این آب چیه؟
آقای پی: هان؟ یعنی این بخار آبی که دوباره آب شده؟
رها: بله بخار آب توی هوا خورده به سطح سرد لیوان. وقتی بخار آب سرد بشه دوباره تبدیل به آب مایع میشه. برای همین روی سطح لیوان قطرههای آب تشکیل شده.
آقای پی: خب ابر چی؟ اونجا که لیوان نیست.
دنا: خب توی هوا کلی چیزهای دیگه است. گرد و غبار هست یا نمک دریا هست. داستان قطرهی آب رو یادته. قطرهی دریا بخار شد و رفت تو هوا. وقتی هوا میره بالا از سطح زمین فاصله میگیره. هوا اون بالاها خنکتره. پس ظرفیت هوا برای نگهداشتن بخار کمتره.
رها: اونجا بخارهای آب خودشون رو میچسبونن به اون ذرههای ریز گرد و غبار یا نمک دریا و دوباره تبدیل به آب میشن. ولی چون خیلی ریز هستند وزنشون خیلی کمه و سقوط نمیکنند. ابرها تشکیل شدن از یک عالمه از این قطرههای خیلی خیلی ریز و کوچولو.
دنا: اونوقت با باد این طرف و اون طرف میرن و ممکنه بیان روی شهرها و خونههای ما. حالا اگه هوا یکم سردتر بشه. این قطرههای خیلی خیلی ریز به هم میچسبن و تبدیل به قطرههای بزرگتر میشن. مثل اون ابرهای سیاه بزرگی که قبل از بارون یا طوفان میبینیم.
رها: بعد هم از یه نقطهای اونقدر بزرگ میشن مثل بارون میبارن رو سر ما. یا اگه خیلی خیلی سرد باشه یهویی قبل از اینکه تبدیل به قطرهی آب بشن تبدیل به برف میشن. باقی داستان آب رو هم که خودت میدونی.
آقای پی: آره آره. اونو توی قسمت آب از کجا مییاد شنیدم. راستی فکر کنم جواب جانا هم که پرسیده بود چرا با ماشین هر جا میریم ابرها باهامون میان رو هم دادین.
دنا: مطمئنی؟
آقای پی: آره دیگه توی یه قسمتی که دربارهی ماه بود یکی از بچهها پرسیده بود که چرا هر جا میریم با ماشین ماه هم دنبالمون مییاد. خب ابر هم مثل ماشینه دیگه به خاطر فاصلهی زیادش با ما ما فکر میکنیم هر جا میریم ابر هم با هامون مییاد.
رها: ا آره. این دوتا سوال شبیه هم هستند. جالب شد. خب آقای پی میخوای اسم بچههایی که برامون صدا فرستادن رو بخونی؟
آقای پی: آره آره بدین بخونم.
{اسم بچهها}
رها: بچهها ممنونیم که برای ما صداهاتون رو میفرستین. ما ایدهی پادکستهامون رو از سوالهای شما میگیریم.
دنا: شما همیشه میتونین برای ما صدا بفرستین. کافیه برین به سایت ما یعنی darwagkids.com و از اونجا برای ما صدا بفرستین.
آقای پی: داروگ هم با دبلیوه. تا قسمت بعد
دنا و رها با هم: مراقب سوالاتون باشید.