رویاها از کجا می‌یان؟

در این قسمت از پادکست چی؟کجا؟چرا به این پرسش‌ها پاسخ می‌دیم:

 

  • ما با کجای مغزمون چیزهای اطرافمون رو می‌بینیم؟
  • ما با کجای مغزمون خیالاتمون رو می‌سازیم؟
  • آیا موقع خواب مغز خاموش می‌شه؟
  • چرا ما تو خواب راه می‌ریم وخسته می‌شیم؟
  • چرا با وجود اینکه در خواب حرکت می‌کنیم ولی بدنمون در واقعیت حرکت نمی‌کنه؟
  • خواب کدام بخش حافظه رو درگیر می‌کنه؟
  • وضعیت احساسات در خواب چطوریه؟
  • چرا بیشتر وقت‌ها خواب‌هامون یادمون نمی‌مونه؟

دنا: رها بیا بریم یونیکورن سواری

رها: بریم بریم. بیا سوار اون پیتزای پرنده شیم تا برسیم به جنگل یونیکورن‌ها. فقط قول بده که پیتزا رو نخوری سوراخ نشه. 

دنا: حالا اگه یه گاز کوچولو بزنم چی؟

رها:راه جنگل یونیکورن‌ها خیلی طولانیه. از وسط سیاره‌ی کلمپه‌ای‌ها می‌گذره. اگه پیتزای پرنده‌مون خراب شه اون وسط سقوط می‌کنیم. پس جلوی خودت رو بگیر. اصلا همه‌ی شلغم‌های من مال تو. ولی به پیتزا دست نزن. 

دنا: نمی‌خوام. شلغم‌ها مال خودت. من جلو خودم رو می‌گیرم. بریم بریم زودتر. من می خوام سوار یونیکورن بشم. 

رها: بشین روی اون قارچ‌های پخته که سسی نشی. اون پپرونی هم فرمونشه. 

دنا: ولی آخه پیتزای پپرونی که قارچ نداره.

رها: این پیتزای پرنده‌ است. پیتزای معمولی که نیست. پپرونی‌هاش هم قارچ دارن. محکم بشین. برو که رفتیم. 

دنا: رها پس کی می‌رسیم من خیلی گشنمه. 

رها: شلغم هست می‌خوری؟

دنا: نه ولی بذار یه گاز کوچولو پیتزا…

{صدای غذا خوردن}

رها: دنا گفتم پیتزا رو نخور سوراخ می‌شه.

رها: وای دنا چی کار کردی الان داریم مستقیم وسط کلمپه‌ای‌ها سقوط می‌کنیم. 

دنا: نترس نترس من می‌دونم باید چی کار کنیم. تو سریع یه پات رو بیار بالا پشت سر هم بگو چقل پقو پقل چقو. 

{صدای کلمپه‌ای‌ها}

دنا: رها بدو هر کاری که گفتم رو بکن الان کلمپه‌ای‌ها فکر می‌کنن ما غذاییم. 

رها: باشه باشه. چقل بقو بقل چقو. چقل بقو بقل چقو. چقل بقو بقل چقو. انگار فایده نداره‌ها. دارن میان بازم. 

ویزبی: آهای کلمپه‌ای‌ها من ستوان دوم ویزبی با نیش زنبوریم اینجام. به دوست‌های من کار نداشته باشین. در ضمن تو سیاره شما که گل آویشن پیدا نمی‌شه حد اقل یه ظرف أب قند بدین به ما. 

دنا: جناب ستوان مراقب باش رسیدن. من که دیگه نمی‌تونم نگاه کنم

{صدای کلمپه‌ای‌ها}

رها: دنا چشات رو باز کن کلمپه‌ای‌ها دارن پیتزای پرنده‌مون رو می‌خورن زودباشین الان وقتشه که در بریم. 

{صدای دویدن}

دنا: آخیش خلاص شدیم. ولی حالا چطوری خودمون رو به جنگل یونیکورن‌ها برسونیم. ما تو سیاره‌ی کلمپه‌ای‌ها گیر کردیم. 

رها: نمی‌دونم. وای نگاه کن یه تلفن سبز اونجاست. روش نوشته پیامی از ناکجا. 

ویزبی: من شماره تلفن یه یونیکورنی رو دارم می‌خواین بهش زنگ بزنین ببینین میاد دنبالتون یا نه.

دنا: بگو بگو چقدر لفتش می‌دی. زودباش تا کلمپه‌ای ها هنوز نیومدن. 

ویزبی: دو شیش  هفت هپ سه هپ نه. 

دنا: هپ دیگه چیه؟

رها: عدد کلمپه‌ایه. اینجا سیاره‌ کلمپه‌ای‌هاست دیگه. نگاه کن روی تلفن هم عدد هپ داریم. 

{صدای تلفن}

کرگدن: خدمات مسافربری یونیکورن گشت. 

دنا: سلام بی زحمت بیاین ما رو ببرین. ما تو سیاره کلمپه‌ای‌ها هستیم. 

کرگدن: تا ۳۰ ثانیه دیگه بهترین یونیکورن دنیا میاد دنبالتون. خدافظ.

رها: دنا، اونجا رو، یه موجود پرنده از اون دور داره میاد. پشتش هم یه رنگین کمون گنده درست شده. وای چقدر خوشگله.

دنا: ولی صبر کن ببین رها نزدیک‌تر شد شبیه اسب‌های پرنده نیست. ا این که کرگدنه من یونیکورن می‌خوام. من سوار این نمی‌شم.

رها: وای دنا پاشو پاشو بریم الان کلمپه‌ای‌ها میان. 

دنا: نه نمی‌خوام. من یونیکورن می ‌خواستم.

رها: دنا پاشو. دنا پاشو. دنا پاشو. پاشو بابا چقدر می‌خوابی. الان باید بریم استودیو قسمت جدید رو ضبط کنیم. همه‌اش خوابی. پاشو دیگه. 

دنا خمیازه کشان: داشتم خواب می‌دیدم. 

رها: بله متوجه شدم. فقط نمی‌دونم چه خوابی می‌دیدی که توش هی می‌گفتی پیتزا  کرگدن  یونیکورن. پاشو بریم داره دیر می‌شه. 

دنا: باشه تو برو منم الان صورتم رو می‌شورم میام. 

{آگهی حمایت}

دنا: سلام من دنا هستم.

رها: من هم رها هستم و سلام

دنا و رها با هم: شما دارین به پادکست چی‌؟کجا؟چرا؟ گوش می‌کنین. 

{موسیقی}

رها: بچه‌ها ببخشید یه خورده دیر اومدیم آخه بعضی‌ها داشتن تو خواب پیتزا می‌خوردن.

دنا: وای رها. نمی‌دونی چه خواب عجیب و غریبی بود. من داشتم پیتزا می‌خوردم یا پیتزا سواری می‌کردم که نمی دونم دقیق چرا یادم نمیاد چه خوابی دیدم. اصلا ولش کن. بیا زودی سوال‌های بچه‌ها رو بشنویم. 

مهرگان: سلام من مهرگان هستم تو شهر تهران زندگی می‌کنم سه سال و نیممه سوالم اینه که چرا شبا هی می‌خوابیم. 

آریان: من آریان هستم تو شهر تهران زندگی می‌کنم. چرا چشمامون رو می‌بندیم ولی خواب می‌بینیم؟

بهار: سلام من اسمم بهاره هفت سالمه توی شارجه زندگی می‌کنم. هفت سالمه سوالم اینه که چی می‌شه خواب می‌بینیم؟

پانته‌آ: سلام دنا و رها من پانته‌آ هستم هشت ساله از تهران. سوالم اینه که چرا وقتی می‌خوابیم خواب می‌بینیم. خدافظ

رها: وای چه سوال‌های باحال. دنا آماده‌ای بریم ببینیم چرا می‌خوابیم و چرا خواب می‌بینیم؟

دنا: معلومه که موافقم. بلکه بالاخره بفهمیم ربط پیتزا و کرگدن چی بود؟ 

گوینده: این شما و این سوال باحال این برنامه:

دنا و رها با هم: رویاها از کجا می‌یان؟

{موسیقی}

رها: خب دانابات بگو ببینیم از کجا شروع کنیم؟

{افکت} 

دانابات: دستگاه زوم بروز رسانی شد. الآن می‌تونین با دستگاه زوم داخل مغز آدم رو ببینین. فقط یه نفر رو پیدا کنین که خواب باشه. 

دنا: فهمیدم فهمیدم. ویزبی همیشه بعد آب قندش یه چرتی می‌زنه.

رها: نه اون نمی‌شه. آخه مغز آدم‌ها و زنبورها که شبیه هم نیست. بگو ببینم الان ساعت چنده؟

دنا: ۵ عصر

رها: اگه شانس بیاریم مامان الآن باید خواب باشه. آخه امشب شیفت بیمارستان داره باید بره به مریض‌هاش سر بزنه. معمولا می‌خوابه که سر شیفت سر حال باشه. 

دنا: آها راست می‌گی. باشه. دستگاه رو وردار بریم. 

{افکت}

{صدای خر و پف} 

رها: دنا یواش یواش. هیس. برو اونور تخت.

دنا: باشه باشه. بذار این هدفون   رو بذارم رو گوشش که از خواب بیدار نشه.

مامان خواب آلو: دنا مشقات مونده….

رها: هیس جم نخور. 

{صدای خر و پف}

رها: خب خوابید. دنا بذار هدفون رو. 

دنا: آها گذاشتم. یعنی الان نمی‌شنوه هیچی؟

رها: بذار امتحان کنیم. یک دو سه یک دو سه مامان . مامان. نه انگار نمی شنوه.

{صدای طبل}

رها: دنا چی کار می‌کنی؟

دنا: مگه نگفتی امتحان کنیم ببینیم می‌شنوه یا نه. داشتم صدای طبل در میاوردم. 

رها: حالا هیچی نه طبل. واقعا که. خب بیا زوم کنیم بریم ببینیم تو مغز مامان چه شکلیه. 

{افکت زوم}

رها: وای. اینجا چه خبره. چقدر شلوغ پلوغه

دنا: من فکر می‌کردم وقتی می‌خوابیم همه چی خاموش می‌شه تو مغزمون.

مامان: اصلا اینطوری نیست.

دنا و رها با هم: ماماااان. 

مامان: خجالت نمی‌کشین بی اجازه من اومدین تو خواب من.

رها: ولی مامان مگه تو خواب نبودی. 

مامان: یعنی تو فکر کردی بی اجازه‌ی مامانت می‌تونی بری تو خوابش. یالا زود باشین بگین ببینم اومدین اینجا چی کار؟ دنبال چی می‌گردین؟

دنا: مامان باور کن نمی‌خواستیم فضولی کنیم. فقط اومدیم کشف کنیم که چرا شب‌ها که می‌خوابیم خواب می‌بینیم. اصلا اگه ناراحت می‌شی می‌ریم تو کله‌ی بابا. 

مامان: من بهتر می‌تونم بهتون بگم. نا سلامتی من دکترم درسشو خوندم. فقط یه شرطی داره. هرچی اینجا دیدین برین تو پادکستتون تعریف کنین من می‌دونم و شما.

رها: مامان یه چیزی می‌گیا. ما اصلا اومدیم برای پادکستمون تحقیق کنیم. 

مامان: منظورم چیزهای شخصیه. درباره مغز هرچی خواستین بگین. اصن یه چیزی. هر جا لازم شد خودم بهتون می‌گم که ضبط رو قطع کنین. باشه؟

دنا: ولی آخه مامان.

مامان: همینی که گفتم وگرنه از خواب من برین بیرون. 

دنا: باشه واقعا که تو خواب هم باید بگیم چشم؟

مامان: من کی گفتم بگین چشم. من فقط می‌گم این خواب منه حق دارم یه جاهاش رو برای خودم نگه دارم. همه‌ش رو تعریف نکنم. مثل این می‌مونه که من بیام یواشکی دفتر خاطرات شما رو بخونم. خوشتون میاد؟

رها: وای نه تو رو خدا مامان یه وقت نکنی این کار رو ها.

مامان: پس قرارمون چیه؟

رها: هرجا گفتی ایست ما ضبط نمی‌کنیم. 

مامان: دنا؟

دنا: باشه. قول. 

مامان: بچه‌ها اول باید بدونین که رویا توی یه بخشی از خواب می‌افته که بهش می‌گن Rapid eye movement sleep یا خواب  Rem. بچه‌ها رپید آی موومنت یعنی خوابی که توش چشم‌ها خیلی تند و تند زیر پلک‌های بسته‌مون حرکت می‌کنه. بذارین پهتون نشون بدم. اون صفحه‌ی نمایش بزرگ رو ببینین.

رها: مامان تو چه تلویزیون گنده‌ای تو کله‌ات داری؟

دنا: چطوری این رو جا دادی اینجا؟

مامان: خواب منه‌ها هر چی دلم بخوام توش جا می‌شه. شما هم می‌تونین. 

دنا و رها: هااااا؟ چطوری؟

مامان: بابا اینا خیالیه. تو خیال همه چی ممکنه. مثلا چشماتون رو ببندین به یه وال آبی فکر کنین. دیدین یه وال آبی به اون گندگی توی کله‌ی شما جا شد. 

دنا: آهاااا. فهمیدم. خیلی جالبه

مامان: حالا نگاه کنین. این چشم‌های خودتونه. نگاه کنین داره تند و تند و تند زیر پلک می‌چرخه. شما دارین خواب می‌بینین. 

رها: مامان از ما فیلم گرفتی؟

مامان: نخیر. شب‌ها میام بهتون سر می‌زنم یه وقت خواب ترسناک نبینین. یادت نیست همین هفته‌ی پیش داشتی جیغ می‌زدی تو خواب. 

رها: مامان حالا نمی خواد دوباره یادم بیاری. 

مامان خب حالا بیاین بریم توی مغز رو ببینیم. 

{افکت}

رها: وااااااای چه منظره‌ای این دشت کجاست دیگه؟ چرا زنبورهاش اینقدر بزرگن

دنا: رها اونجا رو نگاه یه فیل خال خالی بنفش. 

رها: چه عجیب. مامان اینجا کجاست. 

مامان: به اینجا می‌گن secondary visual cortex یا قشر بینایی ثانویه. ما چیزهایی رو که می‌بینیم با primary visual cortex یا قشر بینایی اولیه دریافت می‌کنیم و متوجه می‌شیم. ولی اینجا secondary visual cortex . می‌دونین یعنی چی؟

رها و دنا: یعنی چی؟

مامان: اونجا رو نگاه کنید. می خوام براتون شعبده بازی کنم. اجی مجی لاترجی .

{صدای دیسکو}

دنا و رها: واهااااو. مامان چی کار کردی.

رها: چرا همه‌ی گورخرها دارن با آهنگ می‌رقصن.

دنا: نگاه کن اون گاوه رو چرا لباس دکتری پوشیده. 

مامان: اونو ولش کن. اونجا رو نگاه .

دنا: مامان. اون که منم. یه من شکلاتی. 

مامان: بس که شیرینی عزیزم.

رها: مامان اون بابا نیست. ولی چرا چرا

مامان: واااااای چشاتون رو ببندین. ایست ایست. 

{صدای دیسکو قطع می‌شه}

مامان: اینجا رو نمی‌ذارین تو پادکستتون. 

رها و دنا: چشم. 

مامان: این بخش مغز جاییه که خیال‌هامون ساخته می‌شه. اینجا جاییه که هر چیزی ممکنه. 

دنا: هرچیز هرچیزی.

مامان: هر چیزی. اصلا بیاین امتحان کنین. دنا تو یه چیزی بگو

دنا: تیرکس. دایناسور تیرکس

مامان: رها تو اولین چیزی که به ذهنت می‌رسه رو بگو.

رها: توپ فوتبال سیاه و سفید. 

مامان: تادا. اونجا رو نگاه کنید

دنا: ها ها ها بچه‌ها اونجا یه دایناسور تیرکس وایساده که پوستش مثل توپ فوتبال ۴۰ تیکه سیاه و سفیده. 

مامان: جالب‌ترش اینه که الان شما و همه‌ی بچه‌هایی که دارن صداتون رو می‌شنون هم می‌تونن چشمشون رو ببندن او این دایناسور سیاه و سفید رو تو خیالشون ببینن. 

رها: بذار چشمم رو ببندم. ا آره مامان راست می‌گی. می‌تونم ببینمش. تازه می‌تونم کوچیک و بزرگش کنم. می‌تونم رنگش رو عوض کنم. می‌تونم صورتش رو مثل دلقک نقاشی کنم. 

دنا: آها پس یعنی وقتی ما می‌خوابیم این قسمت نمی‌خوابه. و فعال می‌مونه. 

مامان: سوپر فعال. اونجا داره کارش رو می‌کنه. همه‌ی تصویرهای عجیب و غریبی که ما شب‌ها می‌بینیم اینجا درست می‌شه. مثلا اون اژدهای پرنده رو نگاه کنین. وای چقدر گنده است. از دهنش هم داره آتیش میاد بیرون. این که تو واقعیت وجود نداره. اینجا تو مغز من هست. 

رها: ولی مامان نگاه کن داره میاد سمت ما ها. 

مامان: نترسین. این خوابه. چیزی نیست. 

دنا: مامان خیلی نزدیک شدا. این دیگه خواب نیست کابوسه. بیا بریم.

مامان: هان. نه بابا. نمی خواد. ولی چرا اینقدر نزدیک شده. 

رها: مامان بیا در بریم. بدو

مامان: بچه‌ها بدوین بدوین. سریع‌تر سریع‌تر.

{افکت}

رها نفس نفس زنان: مامان خسته شدم. خیلی دویدم. ولی مگه این خواب نیست. چطوری تو خواب می‌تونیم راه بریم بدویم خسته بشیم. 

مامان: اینجا قسمت motor cortex یا قشر حرکتی مغزه. این قسمت هم وقتی خوابیم فعاله. البته ما معمولا تو خواب حرکت نمی‌کنیم ولی این بخش مغز توی خواب باعث حرکت ما تکون خوردن ما توی خوابمون می‌شه. برای همینه که معمولا ما تو خواب در حال حرکت هستیم. ولی خوبیش اینه که یه تیکه از این بخش به اسم pon باعث می‌شه که ما در واقعیت حرکت نکنیم. اگه این بخش نبود مجبور می‌شدیم هر شب خودمون رو به تخت ببندیم که گم نشیم. هی هی هی 

دنا: مامان ولی من خیلی از اون اژدهاهه ترسیدم. تو هر شب اون خواب رو می‌بینی؟

مامان {یواش یواش گریه می‌کنه}: وای دنا ترسیدی. چرا آخه؟ اون اژدها تو رو ترسوند. آ آ آ آ 

رها: مامان حالا چرا داری گریه زاری می‌کنی چیزی نشده که. 

مامان: دست خودم نیست. موقع خواب بخش احساسات مغز هم همچنان کار می‌کنه و خیلی هم فعاله. بعدم آدم احساساتش تو خواب بیشتر می‌شه. {صدای فین کردن} باشه باشه دیگه گریه نمی‌کنم. بیاین بریم.

دنا: وایسا مامان وایسا. اون در گنده چیه؟ بریم توش؟

مامان: اون در قفله نمی‌تونین برین توش. خدا رو شکر. 

رها: مگه اونجا کجاست.

مامان: اونجا قسمت حافظه‌ی بلند مدته. اون، موقع‌ خواب تعطیل می‌شه هیچ جوره هم نمی‌تونین درش رو باز کنین. برای همینه که ما معمولا خواب‌هامون رو فراموش می‌کنیم. چون همه‌اش تو حافظه‌ی کوتاه مدت اتفاق می‌افته. 

رها: ولی بعضی اوقات هم یادمون می‌مونه که. 

مامان: معمولا مدت کوتاهی طول می‌کشه تا وقتی که از خواب پا شیم حافظه‌ بلند مدت ما به کار بیفته. برای همینه که معمولا وقتی از خواب پا می‌شیم یه ذره گیجیم. ولی بعضی اوقات حافظه خیلی خیلی سریع به کار میفته و خواب‌های ما فرصت می‌کنن که از حافظه‌ی کوتاه مدت برن تو بلند مدت. ولی معمولا این اتفاق خیلی کم میفته. 

دنا: ای بابا. کاش می‌شد بریم توش ببینیم تو بچه‌ بودی چجوری بودی. 

مامان: هی هی هی. بهتر که درش قفله. خب گردش ما تموم شد. پاشین پاشین برین از تو مغز من بیرون. می‌خوام یواش یواش از خواب پاشم. 

رها: دنا بزن بریم.

دنا: باشه بریم. مامان فعلا خدافظ.

{افکت زوم}

{آگهی همکاری و حمایت}

دنا: رها نگاه کن مامان هنوز بیدار نشده. هدفون رو بردار. 

رها: باشه بذار بردارم

مامان خمیازه کشان. رها دنا شمایین. اینجا چی کار می‌کنین. اتفاقا داشتم یه خواب می‌دیدم فکر کنم شما هم بودین تو خوابم.

دنا: خب خب چی دیدی؟

مامان: چمدونم بابا یادم نیست که. حالا شما اینجا چی کار می‌کنین. این هدفون چیه دستت.

رها: هیچی هیچی. ما بریم دیگه. 

دنا: آره آره بریم دیگه. بچه‌ها منتظر پادکستن. ما رفتیم. 

{صدای پا}

رها: دیدی مامان واقعا یادش نبود. ولی بعدا بهش بگیم که می خوایم بذاریمش تو پادکست.

دنا: آره. بیا قبل از خدافظی یه دور مرور کنیم که امروز چیا یاد گرفتیم. اولا که وقتی می‌خوابیم همه‌ی مغز خاموش نمی‌شه و بخشی از مغز بیدار می‌مونه و فعالیت می‌کنه.

رها: تصاویر توی قشر بینایی ثانویه یا secondary visual cortex ساخته می‌شه. اینجا جاییه که رویاها و خواب‌ها ساخته می‌شن. 

دنا: غیر از این motor cortex و بخش احساسات مغز ما هم موقع خواب فعالیت می‌کنه و ما می‌تونیم توی خوابمون اینور و اونور بریم و یا غمگین و شاد بشیم. 

رها: بخش حافظه‌ی بلند مدت مغز موقع خواب غیر فعاله و به همین خاطر هم هست که معمولا خواب‌ها و رویاها زود فراموش می‌شن.

دنا: من که خیلی خوشم اومد. ولی انگار صاد یه سری صدا هم برامون فرستاده فکر کنم اسم بچه هاییه که کشفاشون رو برای ما فرستادن.

 

صاد:​​دنا رها این دفعه آقای پی می‌خواد اسم بچه‌ها رو بگه.

آقای پی: بله. آخه خیلی از بچه‌ها أصلا من رو صدا کردن. دوست دارم ازشون تشکر کنم.

صاد: باشه باشه. بیا این فهرست اسم‌های بچه‌ها

 

پی: خب بذارالان می‌گم.

 

السا عبدالهی مشهد

فربد نامعلوم

لارا شوکتی تهران

مانی نامعلوم

شیدا شیراز

 

لو بت از غار. چه عجیب. چمدونم.

 

سارا ساری

لیو برلین آلمان

ویهان تهران

رایان همدان

رادمان نامعلوم

محمدرضا نامعلوم

نریمان نامعلوم

خورشید   ونکوور

سهراب ترکیه

کسرا نامعلوم

ایمان تهران

یکتا/امیرحسین رشت

مهرنیا مشهد

مانی تهران

شایلین یوسفی نامعلوم

مانی آقاجانی تهران

عماد/هانیه نامعلوم

آرمان نامعلوم

رایان نامعلوم

نگار درخشنده تهران

ویانا کرج

سام فرهمندی شیراز

پانته‌آ تهران

دلیار تهران

ویهان کرج

هانا ماهشهر

مهرپویا نامعلوم

هما کیش

نیکی ویکتوریا کانادا

کارن کرج

مهرسا کرمانشاه

مهرشید أصفهان

آران تهران

سارینا شیراز

آرین أصفهان

سام مشهد

راستین تهران

آرمیتا أصفهان

حامی شیراز

امیرحسین مشهد

سوفیا شیراز

بارانا و بنیتا کرج

بارین تهران

آفرین ونکوور

 

دنا: خیلی جالب بود. من که خیلی خوشم اومد. حالا آماده‌ای خدافظی کنیم.

رها: آره. گشنمم هم شده. هوس پیتزای پرنده کردم. هی هی هی 

دنا: ای بدجنس. ولی بوی پیتزا که میاد. فکر کنم شام پیتزا داریم. پس یک دو سه.

دنا و رها با هم: مراقب سوالاتون باشین.