{این متن اولیه است. بعضی جملات به هنگام اجرا تغییر کردهاند}
پادکستی که میشنوید محصولی از داروگه
لولو: شبها همه جا خلوته. چرا آخه؟ شب به این قشنگی با این همه ستاره. تازه همهجا هم تاریکه چشم خفاش اذیت نمیشه. فقط بدیش اینه که تو شب دوستهای زیادی پیدا نمیشه. بذار برم بیرون یه چرخی بزنم. هان فهمیدم بذار هدفونم رو بذارم هم آهنگ گوش بدم هم ببینم کسی این دور و برا هست یا نه.
{صدای گذاشتن هدفون}
{موسیقی}
لولو: لالالا لا لالا دینگ دینگ اونجا رو، یه تیر چراغ! بذار برم روش آویزون شم ببینم این دور و اطراف چه خبره؟
{صدای بال زدن}
لولو: به نظر شهر بزرگی میاد. رادار چرخشی به چپ چپ به راست راست. عقب جلو همینجاست.
لولو: خب سه تا گربهی ولگرد تو کوچه اونوری هستن. نه از اونها خوشم نمیاد. یه مهمونی توی باغ بزرگ سر میدونه ولی نورش زیاده اذیت میشم. ا یه آقای پلیس هم سر چهار راه تو ماشینش نشسته داره گوشیش رو چک میکنه.
{صدای بال زدن}
لولو: خیلی حوصلهام سر رفت. هان فهمیدم چی کار کنم. میرم خوراکیمو بر میدارم میام اینجا همینطوری که دارم شهر رو نگاه میکنم پادکست گوش میدم.
{صدای بال زدن}
لولو: آهان اینم از این.
{بخشی از قسمتی که آقای پی رنگ عوض میکنه رو پخش میکنیم.}
لولو: رنگ؟ یعنی چی آقای پی هی رنگش عوض میشه؟ مگه چندتا رنگ داریم. مگه همه چیزها سیاه و سفید نیستن؟ قرمز چیه؟ آبی چیه؟ این جوری نمیشه من باید بفهمم رنگ چیه؟ فهمیدم امروز ساعت میذارم موقعی که بچهها اومدن استودیو ازشون میپرسم. خوب ببینم بقیهی پادکست چی میشه؟
{ادامه پادکست صدا فید میشه}
گوینده: چند ساعت بعد
دنا: رها بدو بریم تو استودیو. کلی سوال جدید برامون اومده.
{صدای باز شدن در}
رها: ااا دنا اونجا رو. یکی از سقف استودیو آویزون شده. چرا چشمبند بسته به چشمش؟
دنا: این حتما لولوه. چشمبند بسته که نور تو چشماش نره. ولی چرا این وسط خوابیده. چرا نرفته تو کمدش؟
رها: نمیدونم. الان موقع ضبط هم هست. سر و صدا کنیم این بیدار نمیشه؟
{صدای آلارم ساعت}
لولو خمیازه کشان: ساعت چنده؟ الانا دیگه باید دنا و رها بیان.
دنا و رها با هم: ما اینجاییم.
رها: لولو چرا این وسط خوابیدی؟ چرا نرفتی تو کمدت؟
لولو: آخه دیشب داشتم پادکست شما رو گوش میکردم کلی سوال به ذهنم رسید. گفتم ساعت بذارم بیدار شم از خودتون بپرسم.
رها: باشه باشه ولی الان وقت ضبط پادکسته. بچهها منتظرن. بذار شروع کنیم بعد تو بپرس.
دنا: آره. در ضمن خیلی خوب کاری کردی ساعت گذاشتی ما بالاخره تونستیم ببینیمت.
لولو: ممنونم بچهها. خب شروع کنین.
{آگهی اول}
دنا: سلام من دنا هستم.
رها: من هم رها هستم و سلام
دنا و رها با هم: شما دارین به پادکست چی؟کجا؟چرا؟ گوش میکنین.
{موسیقی}
دنا: بچهها ما امروز کلی سوال قشنگ و رنگ و وارنگ داریم. هی دانابات تندی سوالا رو پخش کن.
{افکت دانابات}
سهند فیروزی: رنگها اصلی از کجا میان؟
رها: آهان بچهها منظور سهند از رنگهای اصلی زرد و قرمز و آبیه. چه سوال جالبی! دانابات بزن سوال بعدی.
علیرضا: چطوری چشمهای ما میتونه رنگها رو تشخیص بده؟
یاسمین: من میخوام بدونم چطوری رنگ سفید درست میشه. من از وینم.
شباهنگ: چرا وقتی با ماژیک و خودکار و مداد میکشیم نمیریزه. چسب داره؟
دنا: چه سوالهای باحالی رها بیا سوال با حال این برنامه رو اعلام کنیم.
رها: موافقم: چرا دنیا رنگ و وارنگه؟
{موسیقی}
لولو: بچهها ولی سوال باحال این قسمتتون اشتباه نیست؟
دنا: اشتباه؟ برای چی؟ منظورت چیه؟
لولو: اخه دنیا که سیاه و سفیده. أصلا رنگ و وارنگ یعنی چی؟ دنیا یا تاریکه یا روشن، یعنی یا سیاه سیاهه یا سفید سفیده که چشمامون رو اذیت می کنه یا هم سیاه و سفیده. رنگ چی چیه؟ دنیا رنگیه یعنی چی؟
رها: آهااان. فهمیدم چرا اینو میگی. بچهها حیوونهای مختلف جورهای مختلفی دنیا رو میبینین. چشمهای حیوونها همهی رنگها رو تشخیص نمیده. بعضیهاشون رنگهای زیادی رو تشخیص میدن بعضیهاشون رنگهای کمتری رو.
لولو: یعنی میخوای بگی یه سری رنگ هست که ما خفاشها نمیبینیمشون؟
دنا: اگه الان برات توضیح بدیم که رنگ چیه خودت متوجه میشی. بچهها ما آدمها نور رو اینجوری تشخیص میدیم که
لولو: چجوری چجوری ؟ رادار میزنین، میشنوین؟ بهش دست میزنین؟
رها: لولو یه ذره صبر کنی میفهمی خودت.
دنا: بله میگفتم. نور از خورشید یا چراغ یا هر منبع نور source نور دیگهای میخوره به چیزهای دور و بر ما و اون چیزها دوباره نور رو بازتاب میدن یعنی reflect میکنن. و این بازتاب نور میاد میخوره به عصب بینایی یا optic nerve توی چشم و یه پیامی میره به مغز و مغز میفهمه که اون چیز چه رنگی و چه شکلیه.
رها: رنگها نورهای مختلف هستن. نور یه نوع انرژیه حالا رنگها چی هستن؟ رنگها نورهای مختلف هستن. اشعهی نور مثل یه موج حرکت میکنه. تا حالا شده یه سنگ رو بندازین توی آب. وقتی سنگ رو میاندازین یه سری موج تو آب ایجاد میشه. اگه سنگ بزرگ باشه موج بزرگتر میشه اگه سنگ کوچیک باشه موج کوچیکتر میشه. نورها هم موجهای یه جورایی بزرگتر و کوچیکتر دارن.
لولو: هااان. چه جالب. یعنی وقتی موج یه نوری بلند باشه یه رنگه وقتی موجش کوتاه باشه یه رنگ دیگه؟
دنا: بله. ما رنگها نورهایی رو میتونیم تشخیص بدیم که انزٓژی شون بین نور بنفش و قرمز باشن. نورهای بالاتر از بنفش رو میگن فرا بنفش یا Ultraviolet و نورهایی که پایینتر از نور قرمز باشن رو میگن فروسرخ یا Infrared. چشم آدم اون نورها رو دیگه نمیتونه تشخیص بده.
رها: ما سه رنگ اصلی داریم قرمز زرد آبی.
{صدای تغییر رنگ آقای پی}
آقای پی: نخیر چهارتا رنگ اصلی داریم.
دنا: ااا آقای پی تو این همه وقت اینجا بودی؟ ندیدمت.
لولو: چرا ندیدینش. منم فهمیدم اونجاست. تازه دوبار هم رفت دستشویی اومد.
رها: تو با چشم بسته چطوری دیدیش؟
لولو: شما رادار ما خفاشها رو دست کم گرفتینها.
آقای پی: لولو هر دفعه باید گزارش بدی که من کجام و چی کار میکنم؟ یه ذره به privacy بقیه احترام بذار.
دنا: بچهها privacy یعنی حریم شخصی. ولی آقای پی به نظرم بیشتر ما privacy نداریم. آخه تو یواشکی میای و میری و ما نمیفهمیم. در ضمن من مطمئنم که سه رنگ اصلی داریم. اونم رنگ زرد قرمز و آبیه.
آقای پی: تو اشتباه میکنی.
دنا: نه من اشتباه نمیکنم تو اشتباه میکنی.
رها: آقای پی ولی منم فکر میکنم تو اشتباه میکنی ما سه رنگ داریم.
آقای پی: شما آدمها چرا فکر میکنین مرکز جهان هستین. ما خزندهها چشمهای خیلی قویتری از شماها داریم.
لولو: من یه پیشنهادی دارم. دنا، رها، آقای پی. چرا با هم مناظره نمیکنین؟
آقای پی: مناظره یعنی چی؟
دنا: مناظره به انگلیسی یعنی debate. وقتی دو نفر یا دو گروه با هم سر یه موضوعی اختلاف داشته باشن یه راه حل اینکه بفهمن کی درستتر میگه اینه که با هم مناظره کنن. یعنی نوبتی دلیلهاشون رو بگن و بقیه گوش بدن و نظر بدن
رها: ولی کی قراره اینجا نظر بده؟
لولو: من دیگه.
دنا: نه نمیشه. تو هم مثل آقای پی حیوون هستی.
آقای پی: نه نمیشه تو هم مثل دنا و رها پستاندار هستی.
لولو: بچهها بچهها منم که کلا نمیدونم رنگ چیه. به نظرم بیطرفترین کسی که میتونین پیدا کنین منم.
دنا و رها: هووووم؟ باشه ما قبول داریم.
آقای پی: منم قبول دارم.
{آهنگ مناظره}
لولو: خب شنوندگان عزیز به مناظرهی امروز چی؟کجا؟چرا؟ خوش اومدین. ما امروز قراره بفهمیم که ۴ تا رنگ اصلی داریم یا ۳ تا رنگ اصلی.
{تشویق حضار}
لولو: در طرف راست من دنا و رها قرار دارن که دو آدم هستن و میگن که ما سهتا رنگ اصلی داریم. و در طرف چپ من آقای پی قرار داره که میگه ما چهارتا رنگ اصلی داریم. خب شرکت کنندهها شما هر کدوم ۱ دقیقه مهلت دارین تا بگین چرا فکر میکنین که نظرتون درستتره. از شما شروع میکنم دنا و رها وقت شما از همین الآن شروع شد.
{صدای تیک تیک ساعت}
رها: ما سه تا رنگ اصلی داریم. قرمز، زرد و آبی. چرا ما به این رنگها میگیم رنگهای اصلی؟ چونکه این رنگها، رنگهایی هستن که از ترکیب رنگهای دیگه ساخته نمیشن.
دنا: اما رنگهای دیگه از ترکیب این سه رنگ ساخته میشن. مثلا اگه زرد و قرمز رو با هم قاطی کنیم رنگ سبز بدست میاد. یا اگه آبی و قرمز رو با هم قاطی کنیم بنفش درست میشه.
لولو: خب وقت شما تمومه.
{صدای زنگ تلفن}
لولو: این کیه وسط مناظره زنگ زده. الو بفرمایین
نریمان: سلام من نریمان هستم من کشف کردم که اگه زرد و طلایی رو با هم قاطی کنی یه طوری مثل طلایی می شه.
لولو: نریمان جان ممنون. خیلی کشف باحالی کردی. ما الان وسط مناظره هستیم نمیتونم بیشتر حرف بزنم فعلا خدافظ.
{صدای قطع کردن تلفن}
دنا: دیدین. دیدین نریمان هم با قاطی کردن رنگها رنگ جدید ساخت.
لولو: دنا حرف نزن. الآن نوبت آقای پیه. آقای پی ۱ دقیقه وقت تو از همین الآن شروع شد.
{صدای تیک تیک ساعت}
آقای پی: خیلی از پستانداران، کوررنگی یا دو رنگبینی دارن. یعنی چشم اونها خیلی از رنگها رو نمیتونه تشخیص بده. اما بعضی پستاندارها مثل آدمها میتونن سهتا رنگ رو تشخیص بدن. برای همین به این دسته از پستاندارها میگن Trichromatic ولی ما خزندهها و به خصوص ما آفتابپرستها بینایی خیلی خیلی قویتری داریم. ما چشمهامون جدا جدا میتونه بچرخه و همه جا رو ببینیم. چشم ما میتونه رنگ فرابنفش رو هم تشخیص بده. برای همین به ما میگن tetrachromat. برای همین من گفتم ما چهارتا رنگ داریم.
لولو: وقتت تموم شد. حالا وقت اینه که من نظرم روبگم. و به نظرم حق باااااااا
{آهنگ حساس}
لولو: هر دو طرفه.
{آهنگ تعجب}
دنا و رها و پی: یعنی چی؟
لولو: ببینین هر دو طرف دارین درست میگین. شما دارین از چشم خودتون دنیا رو میبینین. فقط آقای پی رنگ فرابنفش رو هم میتونه ببینه که دنا و رها نمیتونن.
دنا: چه جالب. نمیدونستم آقای پی یه رنگ دیگهای رو هم میتونه ببینه.
رها: راستی از تلفن نریمان یاد یه چیزی افتادم. ما قبلا با رنگهای آبرنگمون زرد و آبی رو قاطی کردیم سبز درست شد. قرمز و آبی رو قاطی کردیم و بنفش درست شد. رنگهای مداد رنگی یا آبرنگ در واقع یه مواد شیمیاییای هستن که نورهای مختلف رو بازتاب میدن . برای همین ما رنگهای مختلف میبینیم.
دنا: فقط دو تا رنگ فرق دارن. رنگ سفید در واقع چیزیه که همهی نور رو با همهی امواج مختلفش یکجا بازتاب میده بنابر این ما اون رو سفید میبینیم.
رها: رنگ سیاه هم چیزیه که هیچ رنگی رو بازتاب نمیده. برای همینه که وقتی یه جایی تاریک باشه و نوری نباشه ما هم همه چی رو سیاه میبینیم.
آقای پی: بچهها رنگ هم برای این از رو کاغذ نمیریزه چون رنگ یه جوری درست شده که مولکولهاش به کاغذ میچسبن و رنگ از روی کاغذ نمیریزه.
لولو: ووهووو. بچهها ممنون من هیچی از رنگها نمیدونستم.
دنا: ما هم از رادار تو هیچی نمیدونیم. برای ما تعریف نمیکنی چطوری کار میکنه؟
لولو خمیازه کشان: خیلی دوست دارم ولی از وقت خوابم خیلی گذشته. من برم بخوابم که خیلی خسته شدم.
رها: باشه ولی یادت باشه بعدا یه بار برامون توضیح بدیا.
لولو: باشه حتما. اگه میخواین الان خدافظی کنین من یه ذره بیدار بمونم منم باهاتون بگم. خیلی دوست دارم.
دنا: باشه باشه بگو. فقط آقای پی لطفا اسم بچههایی که برای ما صدا فرستادن رو میخونی که تشکر کنیم.
آقای پی: باشه . اسم بچهها
رها: بچهها ممنون که برای ما صداتون رو میفرستین. ما ایدهی پادکستهامون رو از صداهای شما میگیریم.
دنا: شما هم میتونین برای ما صدا بفرستین. کافیه برین توی سایت داروگ کیدز دات کام و روی گزینه ارسال صدا کلیک کنین. در ضمن یادتون نره داروگ با دبلیوه.
آقای پی: ولی تا اون موقع….
همه با هم: مراقب سوالاتون باشین.