قسمت ویژه: سوال بچه‌ها چیه؟

صاد: خب می‌خوام یه ایمیل بزنم به پادکست چی؟ کجا؟ چرا؟. آدرس ایمیلشون اینه
 friends@whatwherewhykids.com

مامان صاد: قربونت برم داری چی کار می‌کنی پسر گلم .

صاد: مامااااان. من که دیگه بچه نیستم. هر دفعه اینجوری صدام می‌زنی. دارم به پادکست چی کجا چرا ایمیل می‌زنم بگم دوست دارم برم بهشون کمک کنم.

مامان: تو همیشه صاد کوچولوی مامانی. هرچقدر  هم بزرگ بشی بازم بچه‌ی منی؟ حالا چه کاری هست؟

صاد: می‌خوام تهیه کننده پادکست بشم. سوال‌های بچه‌ها رو جواب بدم یا صداهاشون رو بذارم توی پادکست؟

مامان: آفرین ووجی ووجی مامان. حالا اگه قبول بشی از کی می‌ری سر کار؟

صاد: هوووع. ماماااان. ووجی ووجی چیه؟ تو روخدا اینجوری صدام نکن. در ضمن اصلا معلوم نیست قبولم کنن که. اگر قبولم کنن لازم نیست جایی برم! می تونم از خونه کار کنم!

مامان: باز می‌خوای بری بشینی پشت کامپیوترت الکی دکمه بزنی بگی من دارم کار می‌کنم. پاشو این مسخره بازی‌ها رو بذار کنار. در ضمن برو لباس کثیف‌های همه رو جمع کن، امشب تمیزکاری نوبت توه.

صاد: هااااااه. مامان دوباره زدی توی حالم. نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی.

{موسیقی}

دنا: سلام من دنا هستم.

رها: من هم رها هستم و سلام

دنا و رها با هم: شما دارین به چی‌؟ کجا؟ چرا؟ گوش می‌کنین.

{موسیقی}

رها زیر لب: خوشحال و شاد و خندانم قدر دنیا رو می‌دانم.

دنا: چرا اینقدر خوشحالی رها؟ چی شده؟

رها: سایت چی؟ کجا؟ چرا؟ رو چک کردی؟

دنا: نه! جریان چیه؟

رها: اینباکسو رو نگاه کن.

دنا: صندوق پیام‌‌هامون رو ببینم؟ واهاااووو. آخ جون. رها! من خیلی منتظر امروز بودم.

رها: منم خیلی منتظر بودم. پس حاضری یک دو سه:

دنا و رها: روز سوالای یهویی بچه‌ها

{موسیقی}

رها: کلی سوال جور و واجور از همه جای دنیا به ما رسیده.

دنا: من و رها قرار گذاشته بودیم که هر موقع صندوق پیام هامون پر از سوال شد. یه روز رو بذاریم روز سوال‌های یهویی و همه‌ی سوال‌ها رو با هم باز کنیم و گوش بدیم.

رها: آره بچه‌ها. ما امروز سوال های رسیده رو با هم گوش می کنیم و در قسمت های آینده دونه دونه بهشون جواب می دیم. 

رها: سوال یک از ارسلان رسیده. البته خودش در پیام اسمش و شهرش رو نگفته، من از متن ایمیل اسمش رو حدس زدم!

ارسلان: چرا خورشید در هوا معلق است؟

دنا: حالا نوبت منه که یه سوال پخش کنم. این هم از سوال روشا: 

روشا نادری: تک شاخ ها واقعی بودن یا نه و اینکه اسب‌های تک‌شاخ‌ها بال داشتن یا نه؟

رها: خب بذار ببینیم سوال بعدی برای کیه؟ سهند، که یک عالم سوال برامون فرستاده.

سهند۳: چطوری ما آدم درست می‌کنیم؟

دنا: من جواب این سوال رو می‌دونم. خب، پیاز یک گیاهه. گیاه پیاز قبل از اینکه به آشپزخانه‌ی ما بیاد، وقتی که توی خاکه مواد معدنی رو از خاک جذب می‌کنه و با کمک نور خورشید اون رو تبدیل به پیازی می کنه که ما تو غذا می‌خوریم. گیاه پیاز خیلی خوب گوگرد رو که یک ماده‌ی شیمیاییه به خودش جذب می کنه. وقتی ما پیاز رو خرد می‌کنیم، سلولهای داخل پیاز باز می‌شن و اون مایعی که داخل سلول‌ها‌ی پیاز هست، آزاد می‌‌شه. بعد با اسیدهای گوگردی که گفتم برخورد می‌کنن. با این برخورد یک ماده‌‌ی شیمیایی به نام “پروپانتیال اس-اکسید” تولید می شه. این ماده به راحتی بخار می‌شه و وقتی از تخته که روش پیاز رو خرد کردیم، بلند می‌شه و با چشم ما تماس پیدا می کنه، حس سوزش ایجاد می‌کنه. مغز ما هم سریعاً یه واکنش اشکی راه می‌اندازه تا این مواد مزاحم رو بشوره و ببره. جالبه نه.

دنا: سوال بعدی از یکی از بچه هاست که اسمش و شهرش رو نگفته.

ناشناس: اولین اسم تو دنیا چی بود؟

رها: خب بذار ببینیم سوال بعدی چیه؟

بامداد برادران: من قبلا رفتم و دیدم بزرگترین موجود جهان یه قارچه؟

رها: دنا تو چیزی درباره‌ی این قارچه شنیده بودی؟ بامداد جان ممنون که برای ما کشف تازه‌ات رو فرستادی. بچه‌ها شما هم اگه کشف تازه‌ای کردین یا اگه چیزی بود که دوست داشتین بقیه بچه‌ها هم بدونن حتما برای ما بفرستین.

دنا: خب بریم با دوست بعدیمون آشنا بشیم.

رها: و اما سوال بعدی، از باران!

باران جعفری: چرا ما آدم‌ها به وجود آمدیم؟

دنا: خب سوال باحال بعدی از ملیناست، فقط اسم شهرش رو نگفته.

ملینا: چرا مغز انیشتین رو گرفتن؟

رها:‌یعنی سوال بعدی رو کی فرستاده؟

دنا: شنونده‌های عزیز شنوندهای عزیز. این شما و این سوا ل یهویی بعدی از لیلی از سیدنی.

لیلی۱: برای چی تو زمین زندگی می‌کنیم من می‌خوام برم تو اورانوس زندگی کنم.

رها: می‌ریم که بشنویم سوال بعدی رو که نمی دونیم کی برامون فرستاده. چون اسمش و شهرش رو نگفته.

چرا بستنی‌ها توی آفتاب می‌ریزن پایین؟

رها: خب من جواب این سوال رو می‌دونم. موادی که روی زمین هستند سه حالت مختلف دارن یا جامدن، یا مایع‌ یا گاز جامدها یا solid ها اون موادی هستند که شکل مشخصی دارن. مثل چوب یا آهن یا شیشه، مایع‌ها  یا liquid  ها اون‌هایی هستند که به شکل ظرفی که توش هستند در میان.، مثل آب یا روغن یا عسل.  گازها gas هم اون‌هایی هستند که در هوا معلق هستند و خیلی وقت ها دیده نمی شن مثل دود یا اکسیژن هوا. مواد می‌تونن از حالتی به حالت دیگه در بیان، مثلا وقتی آب رو می گذاریم توی فریزر و یخ می زنه، یک مایع رو تبدیل به جامد کردیم. یا  مثلا اگه سنگ هزار ۱۸۰۰ درجه سانتیگراد گرم بشه تبدیل به مایع می‌شه. یعنی همون مواد مذابی که از آتشفشان‌ها بیرون میاد. این تغییرات به خاطر فشار هوا و دما  اتفاق می افته. اگر دما یعنی temperture بالا بره اون ماده گرم شده و اگر دماش پایین بیاد یعنی اون ماده گرماش رو از دست داده یا به اصطلاح سرد شده.و این طوری میشه که شکلش عوض می شه. 

دنا: البته همیشه نمی‌شه مواد رو با تغییر دما به مایع تبدیل کرد. مثلا چوب، تا حالا با بزرگ‌ترها آتیش درست کردین؟ چوب گم می‌شه اما مایع نمی‌شه. با اکسیژن هوا ترکیب می‌شه و می‌سوزه. اما آب همیشه می‌تونه به هر سه حالت در بیاد. می‌تونین آزمایش کنین. یه ظرف آب بذارین توی فریزر بعد از یه مدت یخ می‌زنه یعنی جامد می‌شه. اگر هم یخ رو بذارین زیر آفتاب انرژی خورشید اون رو گرم می‌کنه و اول آب می‌شه و بعد اگه بیشتر بمونه بخار می‌شه. یه بخش زیاد بستنی هم از جنس آبه. وقتی توی یخچاله درجه حرارتش پایینه و جامده ولی وقتی بستنی رو بذاری زیر آفتاب کم کم گرم می‌شه و آب می‌شه.  خب اینم از این. بریم سراغ سوال بعدی.

آریو: زالمینی چیه؟

رها: فکر کنم آریو این سوال رو برامون فرستاده. می‌شه دوباره برامون صدا بفرستی و این دفعه بیشترراهنمایی‌مون کنی؟ ما درست نفهمیدیم زالمینی یعنی چی و نمی‌دونیم دنبال چی بگردیم؟ منتظرت هستیم. حالا سوال بعدی رو گوش بدیم که آفرین برامون فرستاده. 

آفرین ۲: چرا بعضی چیزها میفته می‌شکنه ولی بعضی چیزهای که می افته نمی‌شکنه؟؟

رها: خب بریم سوال باحال بعدی رو که کیان برامون فرستاده بشنویم.

کیان: چرا ۲۴ ساعت طول می‌کشه که هر روزی شب بشه؟

رها:و سوال بعدی از اون دوست خوب ما از مونترآل کاناداست. 

اون: چی می‌شه اگه اکسیژن و نیتروژن با هم قاطی بشه؟

دنا:خب ببینیم سوال بعدی از کدوم دوستمونه؟

آذر دوست: عصر یخبندان که شد این رو می دونم ولی چطوری بعدش گرگ‌ها به وجود اومدن؟

رها: دنا به نظرت موضوع سوال بعدی چیه؟ این رو هم لیلی از سیدنی استرالیا فرستاده.

دنا: نمی‌دونم. بذار بشنویم.

لیلی۲: کدوم شهر اول درست شد؟

دنا: هانا از تهران هم یک سری کشف‌های باحال داره. بریم بشنویم.

هانا: دایناسورها اول بال داشتند بعد بالاشون افتاد. مگس‌ها هم سه هفته بیشتر عمر نمی‌کنند. یه پادکست هم برای گربه ها بسازین.

دنا: باشه هانا جان شاید یه روز یه پادکست هم برای گربه‌ها درست کردیم.

رها: آخ جون آفرین از ونکوور کانادا یه سوال دیگه هم برامون فرستاده.خیلی ازدوستامون بیشتر از یک دونه سوال برامون فرستادن!

آفرین: چرا در قطب هیچوقت سامر نمی‌شه؟ چرا بعضی درخت‌ها میوه نمی‌دن؟

رها: بچه‌ها سامر یعنی تابستان. چرا در قطب تابستون نمی‌شه؟ نمی‌شه؟! نمی‌دونستم. چرا بعضی درخت‌ها میوه نمی‌دن؟ اینم سوال باحالیه‌ها حتما باید بریم جوابش رو پیدا کنیم.

دنا: رها نگاه کن. یه سوال باحال از اهواز داریم. آخ جون. تا حالا از اهواز سوال نداشتیم.

آناشید: چطوری صدف‌ها به وجود میان؟

رها: ویه سوال دیگه داریم از

الین: سلام من الین هستم سوالم این هست که داخل بدن چه اتفاقی میفته وقتی که شاد هستیم یا وقتی عصبانی هستیم.

رها: الین جان ما یه بخشی از سوالت رو جواب دادیم. همین قسمت چرا عصبانی می‌شیم. ولی جالبه که بدونیم وقتی حس‌های دیگه مثل شادی  داریم توی بدنمون چه اتفاقی می‌افته.

دنا: به نظرم این هم آخرین صدایی که برا ما اومده

برنا: مشت می‌زنه به متکا مثل بتمن.

دنا: آفرین برنا جان. خیلی خوبه که وقتی عصبانی می‌شی مواظبی که به کسی آسیب نزنی و می‌ری سراغ متکاها. شاید ما هم یه قسمت راجع به بتمن درست کردیم که تو اینقدر دوستش داری.

رها: نه دنا همین الان یه سوال دیگه هم برامون اومد

آرشیدا: چطوری برق وصل می‌شه و به خونه ما میاد؟ چطوری آجر ساخته می‌شه؟

{موسیقی}

دنا: خب حالا با این همه سوال چی کار کنیم؟ از کدوم شروع کنیم؟

رها: این‌ها اندازه یه سال سوالن. تازه هر روز هم باز سوال میاد. 

دنا: من می گم از سوال لیلی شروع کنیم. سوال تاریخی تا حالا نداشتیم. من عاشق چیزهای قدیمی‌ام.

رها: اگه از سوال لیلی هم شروع کنیم، از کجا شروع کنیم؟ با کی صحبت کنیم. ها شاید دانابات بدونه. هی دانابات. هستی؟ ما یه عالمه سوال از بچه‌ها داریم از کجا شروع کنیم، کدوم سوال‌ها رو اول جواب بدیم.

دانابات: شما به یه تهیه کننده نیاز دارید. ایمیلتون رو چک کنین.

دنا: تهیه کننده؟ آره ما تهیه کننده می‌خوایم. بچه‌ها تهیه کننده یا پرودیوسر کسیه که کمک می‌کنه پادکست ما درست بشه و بتونیم سوال‌ها رو جواب بدیم، متن پادکست رو آماده می‌کنه، و مواظبه که همه چی درست ضبط و ادیت بشه. خلاصه تهیه کننده خیلی به پادکست کمک می‌کنه.

رها: یه ایمیل داریم از یه نفری به نام صاد. نوشته دوست داره به ما کمک کنه. ازمون پرسیده تهیه کننده نمی‌خوایم. بذار بشه زنگ زنم.

{صدای زنگ زدن}

رها: الو. شما صاد هستین؟ شما ایمیل زدین که می‌خواین تهیه کننده ما بشین.

صاد: آره آره خودمم. باورم نمی‌شه زنگ زدین. من خیلی دوست دارم بهتون کمک کنم پادکست درست کنین.

دنا: خب ما هم واقعا دوست داریم یک نهیه کننده داشته باشین که به کمک کنه. مت خیلی سوال از بچه‌ها داریم و نمی دونیم چطوری همه شون رو جواب بدیم. از کجا شروع کنیم؟

صاد: یعنی الان من تهیه کننده‌تون شدم؟

رها: آره دیگه. ما تهیه‌کننده می‌خوایم! شما هم که یک پادکست می خواین تا تهیه کننده ش بشین! بیا این هم سوالایی که گفتم. همین الان همون ایمیلی رو که باهاش برامون نامه فرستادی چک کن!

صاد: خب بذار ببینم. هااااا چقدر سوالای باحالی اومده. آخجون. ببینین. یه ذره به من فرصت بدین که سوال‌ها رو دسته بندی کنم. بعضی سوال‌ها رو شبیه هم هستند. اون‌ها رو می‌شه با هم جواب داد. فقط می‌شه دانابات هم به من کمک کنه؟ 

دنا: آره حتما. دانابات لطفا به صاد کمک کن. در ضمن صاد ما الآن جواب رسام درباره آب شدن بستنی‌ها و جواب سوال سهند راجع به پیازها رو دادیم. دیگه لازم نیست روی اون‌ها کار کنی.

صاد: باشه. من زودی بهتون می‌گم که چی کار کنین که بچه‌ها زودتر به جواب سوال‌هاشون برسن. توی این جدولی که من می‌بینم لیلی خیلی وقته سوال فرستاده و منتظر جوابه. فعلا کاری ندارین. من برم بقیه سوال‌ها رو دسته بندی کنم تا شما بتونین جواب درست رو پیدا کنین. فعلا خدافظ.

رها: خدافظ. خب دنا این هم تهیه‌کننده. ولی بیا من و تو بریم درباره‌ی سوال لیلی فکر کنیم. اینکه اولین شهر کدوم شهر بوده.

دنا: آره شاید تونستیم جواب سوال بعضی از بچه‌های دیگه رو هم پیدا کنیم. بیا از بچه‌ها خدافظی کنیم.آماده‌ای. یک دو سه

دنا و رها: مراقب سوال‌هاتون باشین.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *