چرا شکل ماه عوض می شه؟

چرا شکل ماه عوض می‌شه؟

لینک ویدیوی توضیح اینکه چرا ما همیشه یک طرف ماه را می‌بینیم:
https://www.youtube.com/watch?v=csd_rOZPkik

لینک ویدیوی توضیح تغییر شکل ماه
https://www.youtube.com/watch?v=wz01pTvuMa0

متن پادکست:

 

آقای پی: خب، بعد چی شد؟

ویزبی: هیچی دیگه، خیلی روی ماه رو گشتم، فکر کنم یک طرفش رو کامل دیدم. باورت نمی‌شه روی ماه همه چیز ثابته، از میلیاردها سال قبل تا حالا، ردپای اون آدمایی که اولین بار رفتن ماه رو هم پیدا کردم.

آقای پی: هوووم… ببینم خودت هم چیزی یادگاری اون‌جا گذاشتی؟

ویزبی: شاید جای پای منم مثل جای پای آدم‌ها اونجا مونده ولی من خوشم نمی‌یاد یادگاری بذارم. دیدی بعضی‌ها می‌رن روی درخت‌ها اسم‌شون رو می‌نویسن. چه کاریه‌ آخه. ولی توی ماه هیچی نیست. نه آبی نه گلی نه درختی. خشک و برهوت. راستش یک کم دو دل شدم. یعنی نمی‌دونم چی کار کنم. ماه خیلی جای دلگیری بود. اگر کلمپه هم همین‌قدر دلگیر باشه چی؟

{صدای زنگ در استودیو}

رها و دنا وارد می‌شوند درحالی که دارند با هم صحبت می‌کنند: خیلی جای جالبی بود، چه‌قدر هم خسته شدیم.

رها: عه سلام آقای پی، سلام ستوان؛ یعنی گروهبان ویزبی. چه خوب که هردوتون این‌جایین.

آقای پی: دوست من جناب گروهبان، داشت از خاطرات سفرش به ماه برام می‌گفت.

دنا: وای آقای پی، اپیزود قبلی خیلی خوش گذشت، ویزبی یک سفر اکتشافی رفت به ماه و ما هم کلی از سوال‌های بچه‌ها رو درباره‌ی ماه جواب دادیم.

ستوان ویزبی زیر لب: به شما خوش گذشت که جای گرم و نرم تو استودیو نشسته بودین.

آقای پی: ببینم جواب این سوالو که چرا ماه همیشه دنبال ما میاد دادین؟

دنا: نه هنوز، ما هم برای این‌که بقیه‌ی سوال‌های ماه رو جواب بدیم، به یک سفر اکتشافی رفتیم. مثل ویزبی.

ویزبی: ببینم شما هم رفتین ماه؟ راستی اون طرف ماه که تاریکه رو تونستین ببینین؟ من که وقت نکردم.

رها: نه ستوان تا ماه که خیلی راهه. اون‌جا نرفتیم. ولی رفتیم یک جایی که بتونیم با تلسکوپ‌های قوی و پیشرفته ماه رو تماشا کنیم. هر چی هم سوال داشتیم پرسیدیم.

ویزبی: باشه ولی شنیدن کی بود مانند دیدن.

آقای پی: چی؟ شنیدن کی بود مانند دیدن؟

دنا: این هم یه اصطلاحه. یعنی شنیدن هیچ وقت مثل دیدن نمیشه، آدم خودش از نزدیک ببینه و تجربه کنه بیشتر یاد می‌گیره تا با شنیدن از دیگران.

ویزبی. Yes yes. A picture is worth a thousand words

رها: ااا گروهبان نمی‌دونستم تو هم انگلیسی‌ات خوبه؟

ویزبی: خوب که نیست. دارم تمرین می‌کنم. حالا که نمی‌رم کندو وقت زیاد دارم گفتم یه زبان دیگه هم یاد بگیرم. 

آقای پی: گروهبان اگه کمک خواستی روی من حساب کن. ولی بهتر نیست بری زبان کلمپه‌ای یاد بگیری؟ اگه یه موقع خواستی بری کلمه بلد باشی حرف بزنی باهاشون. 

ویزبی: ممنونم پی جان. به اون هم فکر کردم ولی الان ولی مشکل اصلی اینه که یه راه سریع تا کلمپه پیدا کنم. آخه خیلی فاصله زیاده. با هواپیما تندرو هم نمی‌شه رفت. چمدونم. من رفتم یه ذره فکر کنم ببینم چی کار باید بکنم فعلا خدافظ.

رها: اون راه هم پیدا می‌شه. نگران نباش. خدافظ.

آگهی

رها: سلام من دنا هستم

دنا: من هم رها هستم و سلام

با هم: شما دارین به پادکست چی کجا چرا گوش می‌کنین.

موسیقی

دنا: رها به نظرم بدون معطلی بریم ببینیم باقی سوال‌های ماهی بچه‌ها چیه؟

رها: ماهی. ما درباره‌ی ماهی‌ها که الان نمی‌خوایم پادکست درست کنیم.

دنا: نه نه {باخنده} سوال‌های ماهی، منظورم سوال‌های مربوط به ماه بود.

رها: آهان.  حالا فهمیدم. {با خنده}اشتباه کردم. هی دانابات سوال‌های ماهی این قسمت رو پخش کن.

نیکا: چرا ماه یه روز نمی‌بینمیمش، چرا ماه می‌آید دنبالمون توی ماشین هستیم

آوین: چرا ماه بعضی وقتا هلالی است بعضی گردی کامل

نیکا: چرا هی ماه هلال می‌شه هی گرد؟

شیپور اعلام

گوینده: این شما و این هم سوال باحال این قسمت

دنا و رها با هم: چرا شکل ماه عوض می‌شه؟

{موسیقی}

آقای پی: چه سوال‌های جالبی. چه‌طوری جوابشون رو پیدا می‌کنین؟

دنا: آقای پی، ما رفته بودیم یک جایی و جواب همه سوال ها رو گرفتیم. صبر کن. (صدای ورق زدن کاغذ) آها این‌جاست.

رها: ما رفتیم یک جایی به اسم رصدخانه‌ی ماه. رصدخانه یا به انگلیسی observatory یک جاییه که توش با تلسکوپ‌های خیلی قوی و بزرگ هرچی که توی آسمون هست رو نگاه می‌کنن، یک جوری که انگار اون چیزها خیلی خیلی نزدیک‌اند. و درباره‌ی چیزهایی که توی آسمون هست، مثل ستاره ها تحقیق می‌کنن. 

دنا: آره، بعد کلی هم ستاره‌شناس هستن که می‌شه ازشون سوال بپرسیم. ما هم بهشون گفتیم که بچه‌ها کلی سوال دارند و باید توی پادکست بهشون جواب بدیم.

آقای پی: صبر کنین، قبل از این‌که سوال‌ها رو جواب بدین، یک چیزی ذهنم رو مشغول کرد، گروهبان از شما پرسید که طرف تاریک ماه هم رفتین یا نه.

رها: یک اشتباهی شده، اصلاً ما طرف روشن و تاریک ماه نداریم. این به خاطر حرکت ماه توی آسمونه. اون طرف ماه هم که ما نمی‌بینیمش نور می‌خوره. فقط ما نمی‌بینیمش.

آقای پی: یعنی چی؟

دنا: ماه دو جور توی آسمون حرکت می‌کنه. هم دور خودش می‌چرخه، هم دور زمین. شبیه زمین که هم دور خودش می‌چرخه، هم دور خورشید. ولی ۲۷ روز طول می‌کشه که ماه یه دور دور خودش بچرخه.

رها: و همین قدر یعنی ۲۷ روز طول می‌کشه که یه دور دور زمین بچرخه. چون سرعت چرخیدنش به دور خودش و به دور زمین برابره یه طرفش هیچوقت  رو به زمین نمی‌شه که ما بتونیم ببینیمش.

دنا: به این طرفی که ما می‌بینیم نمی‌گن طرف روشن ماه، بهش می‌گن طرف نزدیک ماه، به اون طرفی که ما نمی‌بینیم هم می‌گن طرف دور ماه. طرف نزدیک و طرف دور ماه یک اندازه از خورشید نور می‌گیره. پس سمت همیشه تاریک یا همیشه روشن وجود نداره، ولی چون چرخش ماه به دور زمین و به دور خودش یک اندازه طول می‌کشه ما همیشه یک طرفش رو می‌بینیم که با نور خورشید روشن شده.

رها: آدم‌ها از سال‌های خیلی دور به ماه توجه می‌کردن و هر چی که علم پیشرفت کرد با ابزارهای دقیق‌تر ماه رو می دیدن. می‌دونید اولین کسی که ماه رو با تلسکوپ تماشا کرد کی بود؟ یک ستاره‌شناس ایتالیایی به اسم گالیله سال ۱۶۰۹ ، یعنی نزدیک چهارصد سال پبش با یکی از تلسکوپ‌هایی که خودش ساخته بود ماه رو رصد کرد. یادتونه قسمت قبل گفتیم رصد چیه؟ گالیله همون موقع متوجه شد که ماه یک کره‌ی صاف نیست و روی ماه پر از پستی و بلندی و چاله‌های بزرگه.

دنا: آره. گالیله ستاره‌شناس یا Astronomer بزرگی بود. برای یک سری از اطلاعات درباره‌ی ماه لازم نیست آدم‌ها حتماً برن به ماه، تلسکوپ‌های امروزی اون‌قدر پیشرفته هستن که هزاران دهانه و رشته‌کوه و دره رو توی ماه نشون می‌دن.

{صدای تلفن}

رها: پادکست چی؟کجا؟چرا؟ من رها هستم بفرمایید.

گالیله: سلام رها سلام دنا. من خیلی خوشحال شدم بالاخره اسم من رو هم گفتین تو پادکستتون. گفتم زنگ بزنم ازتون تشکر کنم.

دنا: سلام. نکنه شما آقای گالیله هستین؟

گالیله: آره آره من گالیله‌ام.

رها: ا آقای گالیله خیلی از آشناییتون خوشحالیم. ممنون که زنگ زدین.

{چند ثانیه سکوت}

دنا:آقای گالیله هنوز هستین؟ چرا هیچی نمی‌گین؟

گالیله: بله هستم. آخه چی بگم؟

رها: خب شما زنگ زدین چی کار داشتین؟

آقای پی:رها؟! آقای گالیله‌ است‌ها. یکی از معروف‌ترین استرونومر‌های جهان. خب یه سوال بپرسین.

رها: هان؟! آهان. آره آره. مممم. آقای گالیله می‌شه برای شنونده‌های ما توضیح بدین که چرا ماه بعضی‌ اوقات کامله بعضی اوقات نصفه‌ است، بعضی اوقات هلالی شکله؟

دنا: بچه‌ها ماه هلالی شکل به انگلیسی می‌شه crescent moon. ماه هلالی شکل مثل یه موزی هست که از وسط نصف شده. وقتی ماه هلالی می‌شه، ما فقط یک قسمت باریک و خمیده از ماه رو می‌بینیم، مثلا پرتقال رو تصور کنید. پرتقال گرده اما مثل وقتی که یه تیکه یعنی یک پر پرتقال رو از بقیه جدا می‌کنی و می‌بینی که گرد نیست. شبیه یک لبخند باریکه! آقای گالیله می‌شه این رو توضیح بدین؟

گالیله: ممنون که از من درخواست کردین. من خیلی دوست دارم توضیح بدم. زمان ما این چیزارو به این راحتی نمی‌شد توضیح داد. من یه بار اومدم گفتم زمین صاف نیست گرده نمی‌دونین چه ماجرایی شد.

رها: بله بله. داستانش رو خوندم. خیلی هم ناراحت کننده بود. داشتین ماه رو می گفتین…

گالیله: الان می‌گم. شما می‌دونین که ماه خودش نور نداره و نور خورشید رو  بازتاب می‌ده دیگه؟ 

آقای پی: بله بله. بازتاب هم به انگلیسی می‌شه reflection. مثل وقتی که نور رو بندازیم توی آینه بعد می‌بینیم روی دیوار هم نور افتاده یعنی آینه نور رو بازتاب داده. 

گالیله: این هم می‌دونین که ماه دور زمین می‌چرخه دیگه؟

دنا: آره آقای گالیله. می‌دونیم همین الان برای بچه‌ها هم گفتیم.

گالیله: خب چون ماه دور زمین می‌چرخه هر شب بسته به اینکه در چه زاویه‌ای با خورشید قرار بگیره ما یه بخشش رو می‌بینیم و فکر می‌کنیم شکلش عوض می‌شه. ولی شکلش عوض نمی‌شه فقط ما می‌تونیم یه بخشیش رو ببینیم.

رها: راستش من درست متوجه نشدم می‌شه بیشتر توضیح بدین.

گالیله: یه کاری کنین. تو استودیوتون یه توپ کوچولو و یه شمع دارین؟

دنا: آره فکر کنم داریم. بذارین الان می‌یارمش.

{صدای جستجو در کشو}

گالیله: رها تا دنا بر می‌گرده برو همه‌ی پرده‌ها رو بکش چراغ رو هم خاموش کن که تاریک تاریک بشه.

رها: باشه. این پرده این هم چراغ

{صدای برده و چراغ}

گالیله: حالا شمع رو روشن کنین و بهش نگاه کنین.

{صدای روشن کردن شمع}

آقای پی: انجام دادیم.

گالیله: حالا فکر کنین که اون توپ کوچولو ماهه. اون شمع هم خورشیده و شما هم که دارین نگاهشون می‌کنین زمین هستین. توپ رو بگیرین جلوی نور شمع. جوری که توپ بین شما و شمع باشه.

دنا: گرفتیم.

گالیله: می‌بینین اون سمت توپ که رو به چشم شماست نور نمی‌خوره و تاریکه و درست دیده نمی‌شه. ماه هم همینطوره. وقتی نمی‌بینیمش یعنی دقیقا بین زمین و خورشیده. حالا توپ رو یه ذره ببرین به سمت کنار صورتتون ولی کنار کنار هم نبرین.

رها: بیا انجام دادین.

گالیله: حالا می‌بینین نور شمع به یه بخشی از توپ می‌خوره. مثل وقتی که ماه هلالی می‌شه. حالا اگه توپ رو ببرین پشت سرتون جایی که سایه‌ی سرتون نیفته ماه رو کامل کامل می‌بینین چون نور شمع به کل سطح توپ می‌خوره. ماه هم همینطور.

دنا: ا رها. آره همینطوره. فهمیدم منظور آقای گالیله چیه.  

آقای پی:  خیلی ممنون آقای گالیله خیلی خوب توضیح دادین. من کاملا متوجه شدم.

گالیله: خواهش می‌کنم حالا اگه کاری ندارین من برم.

دنا: ممنون خدافظ

رها:خدافظ

آقای پی: خدافظ

گالیله: خدافظ

{صدای قطع شدن تلفن}

آگهی

شما دارین به پادکست چی کجا چرا گوش می‌کنین

آقای پی: من خیلی ماه رو دوست دارم. بعضی شب‌هایی که دارم تنهایی قدم می‌زنم، فقط ماهه که باهام میاد. از تنهایی درم میاره.

دنا: آخی، آقای پی. میفهمم چی میگی.

رها: ولی ماه دنبالت نمیاد ها. تو فقط فکر می‌کنی که ماه داره کنارت حرکت می‌کنه. این ماجرا هم به خاطر فاصله‌ی خیلی زیاد ماه با ماست.

آقای پی: یعنی چی؟ یعنی هر چی که خیلی دور باشه باهامون میاد؟

رها: نه آقای پی. بذار یه مثال بزنم. به اون وقت‌هایی فکر کن که توی ماشین نشستی و داری از پنجره بیرون رو نگاه می‌کنی. مثل بعضی از شنوندهای ما که الان دارن از توی ماشین به ما گوش می کنن.

آقای پی: ولی چه ربطی به ماه داره.

دنا: آقای پی تو تصور کن. اصلا یادته دفعه آخری که با ماشین ما با هم رفتیم جنگل. یادته از پنجره داشتی بیرون رو نگاه می‌کردی.

آقای پی: آره آره یادمه. خیلی جنگل قشنگی بود.

رها: اگه یادت باشه وقتی تو ماشین بودیم درخت‌هایی که کنار جاده بودن تند و تند از جلوی چشم ما رد می‌شدن ولی درختایی که اون عقب‌تر توی کوه بودن یه مدت طول می‌کشید تا از جلوی چشم ما رد شن.

آقای پی: ا آره یادمه. 

دنا: هرچقدر یه چیزی از چشم ما دورتر باشه دیرتر از میدان دید ما می‌ره بیرون. مثلا این انگشت من رو نگاه کن اگه بگیرم جلوی چشمت فقط باید ۲۰ سانتیمتر ببرمش چپ یا راست تا از جلوی چشمت رد شه ولی اگه برم اونور استودیو باید ۵ متر راه برم تا تو دیگه نبینیش. اون درخت‌های نزدیک جاده خیلی زود از میدان دید ما رد می‌شن در حالی که درخت‌های عقب‌تر بیشتر طول می‌کشه که از میدان دید ما خارج بشن.

رها: ماه هم چون فاصله‌اش خیلی خیلی خیلی با ما زیاده هر چقدر که راه بریم باز هم توی دید ما هست. برای همین فکر می‌کنیم داره با ما می‌یاد.

آقای پی: آهان حالا فهمیدم.

{صدای بال زنبور و در}

ویزبی: دنا رها آقای پی، نگاه کنین شاه کلمپه دوباره ایمیل داده. نوشته یه راه خیلی خیلی کوتاه به کلمپه هست. یه راهی که من می‌تونم خیلی زود برم و خیلی زود هم برگردم.

دنا: گروهبان یه دقیقه صبر کن آخر برنامه است. بذار از بچه‌ها خدافظی کنیم ببینیم این راه خیالی تو چطوریه.

رها: آره ویزبی جان. یه لحظه صبر کن. آقای پی لطفا اسم بچه‌هایی که برامون صدا فرستادن رو بخون که ازشون تشکر کنم

این اسم دوست‌های جدید ماست:

 

مانیار یزدانی       اصفهان 

سینا سلمانی         تهران

آرشا یگانه           تهران

سما خورسند        تهران

کیان      تهران

آیلین      تهران

آوا روستایی        تهران

نگار تهرانی        تهران

کارن     تهران

نیکی     تهران

آریا یزدی           سیرجان

بیتا        شیراز

رها       فرادنبه

هیرمان نعمت زاده کرج

فرهاد امینی         مشهد

سروین انصافی    نامعلوم

آرسام     نامعلوم

 

 

و این هم دوست‌های قدیمی ما که دوباره صدا فرستادن

 

نیلی       آمل

دیانا زرگرزاده     اصفهان

دلارام شبانیان      اصفهان

هیوا       ایوان

حافظ      بابلسر

کیان      بوخویلت آلمان

بارین     تهران

سیاوش   تهران

سهراب   تهران

نیکا       تهران

ایلیا       تهران

علیسان خالقی‌فر    تهران

حافظ کیایی          تهران

چیستا     تهران

آوینا       تهران

محمدحسین          تهران

پندار      تهران

ارس چایچی        تهران

هانا سعیدی          تهران

محمد     رفسنجان

نوژان    شاهین‌شهر

حامی     شیراز

سورنا هنر          شیراز

بیتا        شیراز

آرشا      شیراز

حسین طه            کاشان

هما لایق کیش

ستاره     ماهشهر

مهراد     مشهد

سام نخعی/قدیمی   مشهد

فرنیا امینی          مشهد

طاها آسیابان        مشهد

آدرینا     مشهد

روشا     هلند

خورشید  ونکوور

 

دنا: بچه‌ها ممنونیم که برامون صداهاتون رو می‌فرستین ما…

ویزبی: آره اینا ایده پادکستاشون رو از شما می‌گیرن. بازم صدا بفرستین. برین سایت داروگ داروگ کیدز دات کام. داروگ هم با دبلیوه. چیز دیگه‌ای موند که نگفته باشم؟

رها: نه همه چیز رو گفتی. چقدر عجله داری. بچه‌ها تا ویزبی میکروفون قطع نکرده ما زودتر خدافظی کنیم. تا قسمت بعد

دنا و رها با هم: مراقب سوالاتون باشید.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *