- در اولین قسمت از فصل دوم پادکست چی؟کجا؟چرا؟ به این سوالها جواب میدیم:
- چرا فصلها عوض میشن؟
- چرا نور خورشید در ظهر گرمتر از اول صبح و آخر شبه؟
- کاشف یعنی چی ؟
- عمر خیام کی بوده؟
- چه کسی تقویم ایرانی رو درست کرده؟
- نوروز در کدام کشورها جشن گرفته میشه؟
{صدای کوک کردن ساز}
رها: جناب ستوان ویزبی لطفا یه ذره یواشتر صدای ویزویزتون تو استودیو میاد همه چی خراب میشه
ویزبی: این همه سر و صدا اینجاست تو گیر دادی به این یه ذره ویزویز من؟ حد اقل یه آبنباتی آب قندی چیزی میذاشتین اینجا. مثلا من مهمون شمام.
دنا: ستوان ناراحت نشو.آخه برای امروز خیلی تمرین کردیم برای امروز رها یه ذره استرس داره. میخواد همه چی خیلی خوب بشه.
رها: میخوای اصلا شما برو پایین تو آشپزخونه یه گلویی تازه کن یه آب قندی بخور تا نوبتتون شه.
ویزبی: باشه بابا رفتم.
رها: پیانو آماده است؟
صاد: بله
دنا: ترومپت آماده است؟
صاد: بله
رها: درام چی؟ درام آماده است؟
صاد بله؟
دنا: کی سوت میزنه؟
صاد: من میزنم.
رها: اینجوری که همهاش رو داری تو میزنی صاد؟ قاطی نمیکنی؟
صاد: نه من عادت دارم. خراب شد تو ادیت درست میکنم.
رها: باشه پس. بریم که ضبط کنیم. یک دو سه
دنا: سلام من دنا هستم.
رها: من هم رها هستم و سلام.
دنا و رها با هم: گروه سرود چی؟ کجا؟ چرا؟ تقدیم میکند:
{موسیقی آغازین}
آهای آهای خبر خبر
هیچ کی نمونه پشت در
آهای آهای خبر خبر
فصل جدید ما اومد
بهار شده
گل وا شده
میرقصیم
میخونیم
چرا در دیزی وازه
چرا دم خر درازه
چرا به آفتاب نیازه
وات ور وای
چرا باید خنده باشه
چرا باید غم نباشه
چرا باید چرا باشه
وات ور وای
وات ور وای
دنا: وای بچهها من خیلی دلم براتون تنگ شده بود. این چند هفتهای که نبودیم داشتیم آماده میشدیم که بهار بیاد. چون ما بهار رو خیلی دوست داریم.
رها: منم همینطور. حتما حتما حتما شماهایی که توی ایران زندگی میکنین هم خیلی بهار رو دوست دارین.
دنا: آخه تو ایران مدرسهها تعطیل میشه. همهش بازی و عشق و صفا.
رها: آره مدرسه تعطیل میشه ولی دنا؟! مدرسه تعطیل شه که آدم دیگه دوستاشو نمیبینه.
دنا: عوضش میرن خونه مامانبزرگ بابا بزرگ دایی عمو خاله عمه. کلی خوراکی خوشمزه هست. شیرینی هست شکلات هست.
صاد با صدای یواشکی: رها رها اون کاغذه رو بخون.
رها: بچهها قند و شیرینی زیاد نخورید برای دندان مفید نیست.صاد این چیه دیگه عیدهها عید بدون شیرینی نمیشه که.
دنا: و عیدی. من میخوام کلی عیدی جمع کنم امسال.
رها: بچهها ما امروز قراره کلی آواز بخونیم شادی کنیم. ولی پادکست چی؟ کجا؟ چرا؟ که بدون سوال نمیشه؟
دنا: ولی قرار نبود سوال بخونیمها. هان؟ بخونیم.
رها: آره آره بخونیم هی دانابات سوالهای این قسمت چیه؟
{افکت دانابات}
بنیتا: سوال من این بود که چطوری فصلها به وجود میان.
مهرشید: چرا چهارتا فصل با هم دیگه فرق دارن.
رها: خیلی سوالهای جالبیه. خیلی جالب میشه که ما بدونیم چرا اول فروردین یا ۲۰ مارچ اولین روز فصل بهاره؟
دنا: رها پس هفت سین و اینا چی؟ مگه قرار نبود شعر هفت سین بخونیم؟
رها: نه. یعنی آره.
دنا: یعنی چی؟ رها چی شده؟
رها: بیا سوال باحال برنامه رو اعلام کنیم تا بعدش براتون تعریف کنم.
گوینده: این شما و این سوال باحال این برنامه:
رها و دنا با هم: چرا فصلها عوض میشن.
{آهنگ با آواز}
رها: صاد این نه اون. همون بدون شعره رو بخش کن. امروز چه خبره اینجا؟!
صاد: آخ ببخشید.
{موسیقی}
دنا: رها زود باش بگو ببینم چی شده؟ مگه قرار نبود امروز فقط شعر بخونیم شادی کنیم. مگه سوالمون این نبود که ببینیم سینهای سفرهی هفتسین چیه؟
رها: آره. قرار بود .
دنا: پس این سوالهای فصلها چیه؟
رها: ببین من سه تا شعر آماده کرده بودم که بخونیم. ستوان ویزبی هم گفته میخواد شعر بخونه. که میشه چهار تا شعر.
دنا: آره آره. گفته بودی یکیاش هم شعر هفتسینه. قرار بود شعر هفت سین رو بخونیم ببینیم سفره هفت سین چندتا سین داره.
رها: قبل از برنامه که هنوز هیچکس نیومده بود من شعرها رو گذاشته بودم توی این جعبه.
دنا: خب رها بعد چی شد؟ تند بگو چی شده؟
رها: گذاشتم تو جعبه و رفتم دستشویی. وقتی برگشتم قبل اینکه بیام تو استودیو دیدم یه صدایی میاد. سریع در رو باز کردم. دیدم این جعبههه داره تکون میخوره. سریع پریدم توشو نگاه کردم. اما هیچی ندیدم.
دنا: خب همین.
رها: نه. همین نه. شعر هفت سین نبود. گم شده بود.
دنا: وا یعنی چی؟ یعنی کجاست اون شعره؟
رها: نمیدونم. منم دیدم بدون شعر هفتسین که برنامه درست نمیشه مجبور شدم دوتا سوال دیگه بذارم جای شعر هفتسین. رفتم سوالهای بنیتا و مهرشید رو پیدا کردم گذاشتم جاش.
دنا: خیلی عجیبه. یعنی کار کی میتونه باشه. چندتا از سوالهای یهویی بچهها هم توی جعبهشون نیست. بچهها شما میدونین کار کی بوده؟
{صدای زنگ تلفن}
رها: الو سلام بفرمایید
حامی: سلام من حامی هستم.
دنا: سلام حامی تو میدونی کی اومده اینجا به سوالها و شعرهای ما دست زده؟
حامی: همون مارمولکه که اسمش آقای پیه شما که نبودین آقای پی آفتاب پرسته اومد و سوالهای یهویی بچهها رو جواب داد.
رها:اقای پی؟ آقای پی کیه دیگه؟
حامی: آقای پی یه مارمولک خیلی مهربونه که به دو زبان حرف میزنه یکی انگلیسی یکی فارسی.
دنا: مارمولک؟ ولی من شنیده بودم یه آفتابپرست تو استودیو قایم شده. چه میدونم. ممنون حامی که بهمون خبر دادی خدافظ.
حامی: خدافظ.
رها: آهای آقای پی که توی استودیوی ما قایم شدی. بالاخره پیدات میکنم. بچهها شما اگه فهمیدین کجاست مثل حامی به ما خبر بدین.
دنا: رها حالا الان باید چی کار کنیم. جواب سوالهای بچهها رو از کجا بیاریم.
رها: یه فکری دارم. بیا اول شعر من کاشفم رو بذاریم. تا بچهها اون رو گوش میدن جواب سوال بنیتا و مهرشید رو پیدا میکنیم.
دنا: بچهها کشف کردن یعنی discover . کاشف یعنی کسی که میره میگرده کشف میکنه. من این شعر رو خیلی دوست دارم. یک دو سه:
اسب چهارتا پا داره
گاو دو تا شاخ داره
ماهی آبشش داره
من کشف کردم باحاله
خورشید یه ستارهس
تو هوا ماهوارهس
مریخ یه سیارهس
من کشف کردم باحاله
برگا که میریزن
گلا که درمیان
غنچه که وا میشه
من کشف کردم چه جذابه
ماده مولکول داره
مولکول اتم داره
اتم هم بار داره
من کشف کردم با حاله
من کاشف سومرم
من عاشق هراپام
من راهی اولمکم
تو هم بیا با ما باش
دنیای زیر آب
هر چی که تو فضاس
جنگل استوا
تو هم بیا با ما باش
آهنگ چرا میسازن
نقاشی میکشن
طراحی میکنن
تو هم بیا کشفشون کن
من میتونم کشف کنم
تو میتونی کشف کنی
ما همگی کاشفیم
تو هم بیا با ما باش
تو هم بیا با ما باش
تو هم بیا با ما باش
رها: ببین دنا این تیکه جواب رو تو بخون اون تیکه رو من میخونم.
دنا: رها رها صدامون داره ضبط میشه بچهها دارن میشنون.
رها: امروز چرا همهچی اینجوری شده. مثلا قرار بود باحالترین اپیزود باشهها. صاد حواست کجاست؟
صاد: ببخشید ببخشید حواسم نبود. دیگه تکرار نمیشه. ادامه بدید بچهها دارن میشنون.
دنا گلویش را صاف میکند و میگوید: من این آهنگ رو هم خیلی دوست داشتم. بچهها شما هم اگه کشفی کردین برای ما بفرستین. برین تو سایت ما وات ور وای کیدز از اونجا میتونین صداهاتون رو برای ما بفرستین.
رها: خب حالا بیا برای بچهها بگیم که چرا فصلها درست میشن؟
دنا: بگیم. موافقم. اگه اشتباه نکنم به نور خورشید ربط داره.
رها: آره. درسته. نور خورشید وقتی مستقیم به ما میخوره انرژی بیشتری داره و ما بیشتر گرم میشیم.
دنا: ولی وقتی با زاویه یعنی angle به ما میخوره انرژی کمتری داره و ما کمتر گرم میشیم. بچهها این رو میتونین خودتون هم امتحان کنین. وقتی اول صبحه یا دم غروبه نور خورشید با زاویه به ما میخوره. برای همین گرمای کمتری داره. ولی وقتی ظهره و بالای بالاست و مستقیمتر به ما میخوره بیشتر ما رو گرم میکنه.
رها: آره کاملا درسته. ما میدونیم که زمین داره روی یه مسیری شبیه دایره یا در واقع بیضی دور خورشید میچرخه. اما خود زمین با یه زاویهای به دور خورشید میچرخه.
دنا: یعنی اگه مثلا زمین رو مثل یه توپ در نظر بگیریم که داریم دور یه لامپ که مثلا خورشیده میچرخونیمش باید دستمون رو یه کم کج بگیریم. و توپ رو کج نگه داریم.
رها: حالا اگه به این توپ نگاه کنیم میبینیم که نصف بالاییش یا پایینیش بسته به اینکه کدوم طرف لامپ وایساده باشیم نور بیشتری میخوره. حالا اگه توپ رو همینجوری کج نگه داریم و بریم اون طرف لامپ میبینیم که اون نصفی که نور بیشتری میخورد الآن نور کمتری میخوره و برعکس اون نصفی که نور کمتری میخورد الان نور بیشتری میخوره.
دنا: زمین هم نسبت به خورشید همینطوره. یه موقعهایی از سال نصف بالاییش بیشتر نور میخوره یه موقعهایی نصف پایینش. هر جایی که نور بیشتری بخوره تابستونه و گرمتره و هرجا که نور کمتری بخوره سردتره و زمستونه. برای همین وقتی که تو ایران یا اروپا یا آمریکای شمالی تابستونه توی استرالیا جنوب آفریقا و آمریکای جنوبی زمستونه و برعکس وقتی تو ایران یا اروپا یا آمریکای شمالی زمستونه توی اون جاهای دیگه تابستونه.
رها: حالا وقتی زمین داره دور خورشید میچرخه یه جایی میرسه که زمین نه اونقدر سرده و نه اونقدر گرمه یعنی نور خورشید مساوی به زمین میخوره. اونجاها بهار و پاییزه که نه اونقدر گرماند و نه اونقدر سرد. ما ایرانیها یه دانشمندی داشتیم قدیمها به اسم عمرخیام این آقای خیام تقویم خورشیدی رو درست کرده که تقویم مردم ایرانه.
دنا: خیام یه جوری دقیق دقیق این تقویم رو تنظیم کرده که اولین روز سال اولین روز بهار باشه. ایرانیها از قدیم خیلی خیلی بهار رو دوست داشتن و جشن میگرفتن. جشن نوروز.
رها: توی جشن نوروز شیرینی میخورن و آجیل و کلی چیزهای خوشمزه و البته سفرهی هفتسین هم میاندازن که ما چون شعرمون رو گم کردیم نمیدونیم هفتتا سین سفره هفتسین چیهاست.
دنا: آهای آقای پی ای که نمیدونیم کجایی. آفتابپرستی که خودت رو رنگ همه چی میکنی. شعر ما رو پس بده. بابا بیا با هم دوست بشیم. ما خیلی دوست داریم دوست جدید پیدا کنیم چرا قایم شدی آخه.
رها: دنا فایده نداره جواب نمیده. میگم بیا بریم یه استراحتی بکنیم و برگردیم. من نمیدونم این ویزبی کجا رفت. گفتیم یه دقیقه برو پایین رفته تو آشپزخونه دیگه بر نگشته.
دنا: حتما داره آب قندی چیزی میخوره بیا بریم. بچهها ما الآن بر میگردیم.
{صدای رفتن و بسته شدن در}
آقای پی: اوووووف. نزدیک بود دنا و رها منو پیدا کننا. آخجون الآن شعر هفت سین رو خودم میخونم. بذار ببینم چی نوشتن. نه این خوب نیست. اینجاشو بذار عوض کنم. عیدی آهان عیدی ددی همیشه عیدی میداد بذار اینجا رو هم بکنم عیدی. آهان. درست شد. خب تا بچهها نیومدن برم خودم بخونم.
{صدای پای آفتاب پرست}
آقای پی: اهم اهم. یک دو سه
نوروزه بازم باز بهاره
سبزه همهجا سبزه زاره
نوروزه بازم باز بهاره
سبزه تو صحرا دست به کاره
شمشادا شادن گلها بازن
غنچه میخنده آهو میرقصه
مرغا میخونن پا میکوبن
دوددورو دودوددو ددورو
سفرهی نوروز چندتا تا سینه
آره درسته هفتا سینه
سنجد و سرکه
سیب سمنو
سماق سکه سبزههه رو
نوروز شده نوروز شده عیدی می خوام نوروز شده
نوروز شده نوروز شده عیدی می خوام نوروزشده
نوروز شده نوروز شده عیدی می خوام نوروزشده
نوروز شده نوروز شده عیدی می خوام نوروزشده
شمشادا شادن گلها بازن
غنچه میخنده آهو میرقصه
مرغا میخونن پا میکوبن
دوددورو دودوددو ددورو
عید نوروره هفت سین بچینیم
عید نوروره هفت سین بچینیم
عید نوروره هفت سین بچینیم
عید نوروره هفت سین بچینیم
نوروزه بازم باز بهاره
دوددو رو دووددوو دورو
نوروزه بازم باز بهاره
دوددو رو دووددوو دورو
آقای پی: خیلی خوش گذشت. ا صدای پا میاد بچهها دارن بر میگردن. من برم پشت کمد قایم شم.
{صدای پا}
{صدای در}
رها: دستت درد نکنه جناب ستوان ویزبی. خیلی چایی خوشمزهای بود ولی اینقدر شیرین نکن چایی رو خوب نیست.
ویزبی: دیگه ما زنبورها چیزهای شیرین رو دوست داریم دیگه. ولی من خیلی خوشحالم قراره برگردم برم کندو پیش ملکه.
دنا: یعنی میخوای کلا بری؟ ما دلمون برات تنگ میشه.
ویزبی: نه بابا کلا نمیرم که. فکر کردین کندوی ما کجاست همین دوتا باغ اونورتره. میام بهتون سر میزنم. ولی میدونی که بهار شده باید بریم پیش گیلاسا آویشنها. عشق و گرده و شهد گل و خودتون قصهشو میدونین دیگه.
رها: آره میدونیم. شاید این دفعه خواستی قصهی عاشقانهی گلهای آویشن رو هم تعریف کنی.
ویزبی: ببینین گفته باشم. درسته که من دارم میرم شهد گل جمع کنم ولی اگه برین مهمونی شیرینی بخورین شکلات بخورین برای من بر ندارین من میدونم و شما.
دنا: تو که نیستی. شیرینی میخوای چیکار؟
ویزبی: درسته که ستوان دوم ویزبی در زمان ماموریت هیچچی نمیخوره. ولی شکلات خیلی دوست دارم تو روخدا برای منم بیارین. میام بر میدارم. باور کنین راه دوری نمیره.
رها: شهد گل به اون خوشمزگی رو میخوای ول کنی بیای شکلات بخوری؟
ویزبی: چه ربطی داره تو لوبیاپلو میخوری دیگه بستنی نمیخوری؟ با من بحث نکنین دیگه هی منو عصبانی میکنین.
دنا: باشه ستوان ویزبی حرص نخور. ولی باور کن یکی نهایتا دوتا شیرینی یا شکلات بسه دل آدم رو پر میکنه دیگه نمیتونه لوبیاپلو بخوره. حالا شنیدم برامون یه شعر آماده کردی میخوای بخونی. شعرت چی هست بخون دیگه.
ویزبی: باشه باشه الان میخونم. ولی شما اول با بچهها خدافظی کنین چون من رو آهنگ آخر برنامهتون شعر خوندم. نمیشه که دوبار پخشش کنین.
رها: ا چه باحال باشه. بچهها ما که نفهمیدیم هفتتا سین سفرهی هفتسین چیه شما اگه فهمیدین به ما بگین.
دنا: آره اگه هم رفتین و پادکست سوالهای یهویی و آقای پی رو پیدا کردین و فهمیدین که کجاست باز هم به ما بگین. منتظر صداهاتون هستیم.
ویزبی: ولی تا اون موقع یک دو سه
رها و دنا با هم: مراقب سوالاتون باشین.
ویزبی: قطع نکنین قطع نکنین آواز من مونده.
رها: این قسمت ما کلا قاطی پاتی شد. بچهها ببخشید دیگه دوباره از قسمت بعدی درست میشیم.
دنا: ایرادی نداره رها. حالا بریم بشنویم آهنگ جناب ستوان دوم ویزبی از گارتکاوران ویژهی ملکه . عنوان آهنگ ملکه کجایی؟
اسفند دیگه تمومه
گل واشده دوباره.
هر هر بیا بخندیم
باز عید شده بهاره.
گل شهد داره یه عالم
آب قند دیگه نخواهم
ملکه کجایی
دشت و دمن پر از گل
چه خوب میخونه بلبل
سبزه داره میرقصه
بشکن میزنه سنبل
بیا ما هم برقصیم
با غصهها بجنگیم
ملکه کجایی
ویز ویز میرم به کندو
بی غصه و هیاهو
گل میخورم دورودددو
آخجونم
بهار چقدر قشنگه
بنفشه رنگ وارنگه
لاله چه شوخ و شنگه
ملکه کجایی
دنا جون و رها جون
آهای بچهها جون
آویشنا بیدارن
تو فکر عشق و لاون
گرده باید ببریم
عشق و صفا بکاریم
کارداریم
خدافظ
صاد: دنا رها وایسید وایسید اسم بچههایی که صدا فرستادن رو نگفتیم.
رها: دنا میبینی امروز همه چی قاطی پاتی شده.
دنا: ایراد نداره عیده. بیا از بچهها تشکر کنیم و بریم.
نیما | تهران |
فاطمه | تهران |
سپهر | خرمدره |
مهرو | نامعلوم |
محمدجواد | نامعلوم |
آیسا | تبریز |
آریو | تهران |
آریو | تهران |
فریان | نامعلوم |
نیکی | ویکتوریا |
ماهور | شیراز |
بامداد رستمی | تهران |
پرنیا | نوشهر |
پرنیان | تهران |
هما | نامعلوم |
هیراد | کرج |
آران افشار | تهران |
رادین | اصفهان |
کارن | تهران |
السا | تهران |
سیندخت | اصفهان |
آروین | اهواز |
اهورا | تهران |
کسرا | مهرشهر |
مهرپویا | نامعلوم |
فاطمه سادات | تهران |
آنیا | نامعلوم |
رها: بچهها ممنون که صداتون رو برای ما میفرستین ما ایدهی پادکستامون رو از شما میگیریم.
دنا: بازم برامون سوال بفرستین. داروگ کیدز دات کام.